تعهد از معلمان پایه اول برای درصد قبولی بیشتر!

سازمان آموزش پرورش کرمانشاه در جلسه ای از مدیران مدارس متوسطه درخواست کرده است برای جبران عقب ماندگی های علمی و کم کردن درصد مردودی های دانش آموزان ؛ مدیران مدارس از دبیران سال اول تعهد بگیرند که درصد قبولی در پایان سال تحصیلی بیشتر از درصد و وضعیت قبولی سال گذشته باشد تا شاید آمار مردودی ها کم شود و درصد قبولی رشد چشم گیری داشته باشد و رتبه منطقه در بین استان ها صعودی متفاوت از سال گذشته داشته باشد!

تعهد برای ارتقا درصد قبولی؛ در حقیت تعهد برای نمره دان های بی حساب و کتاب در د.ره متوسطه است تا بلکه آقایان بتوانند ناتوانی مدیریتی خود را در قسمت های مختلف آموزش وپرورش بپوشانند.

صدای ساز ناتوانی مدیران امروزی در آینده نزدیک گویاتر شنیده خواهدشد ؛ وقتی مهره چینی های رابطه ای جای خود را به افراد توانمند می دهد و غرض در رسیدن اهداف آموزش و پرورش فراموش می شود ، باید چنین تصمیم هایی گرفته شود.

همکاری می گفت: من در مدرسه ای که کار موظفم آنجاست تعهد دادم، درصد قبولی درسم صددرصد و میزان نمره هم کمتر از 19 و 20 نباشد و به همه دانش آموزان هم نمره قبولی خواهم داد، آقایان درصد بالای قبولی می خواهند من چرا دل آنان را بشکنم!

خیابان های شلوغ و پر ترافیک

وضعیت ترافیک ، درخیابان های کرمانشاه به مرحله بحران در عبور مرور وسایل نقلیه نزدیک می شود. خیابان های شلوع، نشان می دهد که مدیریت کلانشهر کرمانشاه در هدایت و مدیریت ترافیک ناتوان و بهت زده است و نمی تواندبرای رفع این مهم ،چاره اندیشی بکند. چاره کار را باید از کارشناسان ترافیکی خواست و تا زود است باید برای بازکردن گره ترافیکی در خیابان های شهر اقدام کرد. این مشکل مربوط به یک خیابان و دو خیابان نیست، آمدو رفت در تمام شهر خسته کننده و نگران کننده است . ناوگان حمل و نقل شهری بی توجه به جایگاه و حرمت شهروندان ،جوابگوی سرویس دهی به موقع به شهروندان را نیست.

آیا متولیان استان نمی توانند از اتاق های بسته بیرون بیایند و این مهم را از نزدیک و بدون حاشیه و با حضور در وسایل نقلیه عمومی و در بین مردم مشاهده و برای رفع مشکلات تصمیم گیری نمایند؟ آیا می خواهند فقط به ذهنیات خود اعتماد و براساس گزارش های هدایت شده افرادخاص، تصمیم گیری نمایند؟

بجز هدر دادن و تحمیل هرینه های مالی و زمانی برمردم ؛ عوارضی از قبیل عصبانیت های شهروندان در تعاملات و رفتارهای اجتماعی خسارت های جبران ناپذیری هستندکه از بی توجهی به حل این موضوع مهم به مردم و جامعه تحمیل می شود.

آیا آنان که هر روز با ارائه گزارش پیشرفت ها و ارتقا جایگاه اقتصادی استان ، خوشحالی خود را به مردم نشان می دهند ؛ می توانند بگویند برای رفاه شهروندان و برای رفع ناراحتی مردم از کوچه های خاکی و خیابان های شلوغ و پیاده روهای کثیف و خیل و انبوه متکدیان زن و مرد سطح شهر چه کار و تدبیری اندیشه اند؟

توهینی به نام دفاع !

یک بار از دانش آموزان کلاسی امتحان گرفتم ، و معمولاً سالن امتحانات مدرسه تا شروع امتحانات رسمی آماده نمی شد و تعداد دانش آموزان هم بیش از میز و نیمکت های موجود در کلاس بودند نفرات اضافی هر ردیفی ، به پایین کلاس آمدند و بر روی زمین نشستند و امتحان دادند یکی از دانش آموزان کتابی را زیر خود گذاشت که خاکی نشود ؛ گفتم به چند دلیل نباید این کار بکنید اول از همه نام خدا در کتاب نوشته شده توهین به اعتقادات خودت است دوم این که این کار شما ،توهین به کتاب و آموزش و علم آموزی و .... است و نباید از کتاب به عنوان زیر انداز استفاده کنید وسوم .....

امروز می بینیم که متولیان ورزشی نه تنها بافته های فکری دانش آموزان را پنبه می کنند بلکه به نام دفاع از نام خلیج فارس بر در فلان فلان ورزش کار گذاشته اند و معلوم نیست تا پایان بازی چند بار در معرض باد های موسمی ایشان قرار می گیردو بر نام ایران ایرانی توهین می شود. و به تمام ایرانیان توهین می کنند . آیا این دفاع از ایران است یا توهین به ملت و باورهایش؟ اگر این کار را یک خارجی انجام می داد ؛ چه فریاد و فغانی برای دفاع از نام ایران بلند نمی شد .

البته ممکن است این قیاس مع الفارق باشد ولی چون نفس این کار و اقدام، ناشیانه و توهین آمیز است باید به متولیان ورزش کشور گوشزد شود که در رفتارها و تصمیمات خود دقت بیشتری داشته باشد.

پس برسانند حاضران غایبـان را

ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسكین بولایة امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع)

از عین علی(ع)عیون ما بینا شد وز لام علی(ع)لسان ما گویا شد

در یای علی (ع) نور خدا میبینم این اسم بود در دو جهان آیینم

عید ولایت و امامت ، عید سعید غدیر خم را به محضر امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) ، و تمام مسلمانان جهان بخصوص شیعیان و عاشقان خاندان عصمت و طهارت تبریك و تهنیت عرض می نمایم.

******

فَليُبَلِّغِ الحاضِرِالغائِبَ وَالوالِدِ الوَلَدَ الی یُومِ القِيامَة

پس برسانند حاضران غائبان را و پدران فرزندان را تا روز قيامت.

فرازی از خطابه غديرپيامبر خدا (صلی الله عليه وآله)

برای مشاهده متن کامل خطبه غدير اينجا را کليک کنيد

خدا دوستی ابراهیم (ع)

به مناسبت ایام میقات و حج ابراهیمی(3)

****

خدا دوستی ابراهیم (ع)

بعضی از فرشتگان به خداوند عرض کردند : « دوستی تو با ابراهیم به خاطر آن همه نعمت های فراوانی است که به او عطا کرده ای!؟»

خداوند خواست به آنها نشان دهد که چنین نیست ، بلکه ابراهیم ، خدا را به حقّ شناخته است ، به جبرئیل فرمود: « در نزد ابراهیم مرا یاد کن.»

جبرئل کنار ابراهیم آمد ، دید او کار گوسفندان خود است ، روی تلی نشست با صدای بلند گفت :

« سُبُّــوحٌ قُـــدوّسٌ رَبُّ المَلائِـــکةِ والـــــرُّوحِ ؛ پاک و منزه است خدای فرشتگان وروح.»

ابراهیم تا نام خدا را شنید ، آن چنان شور و حالی پیدا کرد و هیجان زده شدکه زبان حالش این بود:

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه نثار دهم در هوای دوست

دل زنده می شود به امید وفای یار جان رقص می کند به سماع کلام دوست

ابراهیم به اطراف نگاه کرد و شخصی را روی تلّ دید نزدش رفت و گفت :

« آیا تو بودی که نام دوستم را به زبان آوردی؟»

گفت : آری.

ابراهیم گفت: با دیگر از نام دوستم یاد کن، یک سوّم گوسفندانم را به تو خواهم بخشید.

او گفت: سُبُّــوحٌ قُـــدوّسٌ رَبُّ المَلائِـــکةِ والـــــرُّوحِ

ابراهیم با شنیدن این واژه ها که یادآور خدای یکتا و بی همتا بود چنان لذت می برد که قابل توصیف نیست ، نزد آن شخص رفت و گفت : یک بار دیگر نام دوستم را یاد کن ، نصف گوسفندانم را به تو خواهم بخشید.

آن شخص برای بار سوم ، واژه های فوق را تکرار کرد ، ابراهیم نزد او رفت و گفت : یک بار نام دوستم را یاد کن ، همه گوسفندانم را به تو می دهم.

آن شخص ، آن واژه هارا تکرار کرد.

ابراهیم گفت : دیگر چیزی ندارم؛ خودم را به عنوان برده بگیر ، و یک بار دیگر، نام دوستم را به زبان آور!

آن شخص نام خدا را به زبان آورد ، ابراهیم نزد او رفت و گفت : اینک من و گوسفندانم را ضبط کن که همه از آن تو هستیم.

جبرئل خود را معرفی کرد و گفت :من جبرئلیم ...به راستی مراحل دوستی با خدا را به آخر رسانده ای، سزاوار است که خداوند تو را به عنوان خلیل ( دوست خالص) خود بگزیند.»

معراج السعادة صفحه 491

پاک زیستی ابراهیم(ع)



به مناسبت ایام میقات و حج ابراهیمی(2)

*****

پاک زیستی ابراهیم(ع)

ابراهیم وقتی که صبح برخاست ( به آینه نگاه کرد) در صورت خود یک لاخ موی سفید دید که نشانه پیری است، گفت:

الحمدلله الّذی بَلَغَنی هذاالمَبلَغَ ولَم اَعصی اللهَ طَرفةَ عَیـــنٍ

حمد خداوندی را ، که مرا به این سن و سال رسانید که در این مدت به اندازه یک چشم به هم زدن گناه نکردم.

بحار جلد 2 ص 8



مدارس كشور پنجشنبه تعطيل شدند

ايلنا: وزير آموزش و پرورش اعلام كرد: مدارس مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان‌هاي سراسر كشور روز پنج شنبه جاري (27 آبان ماه) تعطيل است.
به گزارش خبرگزاري ايلنا، حميدرضا حاجي‌بابايي در مراسم چهارمين جشنواره كتاب سال دانش‌آموزي گفت: اين در حاليست كه تعطيلي ادارات و مناطق آموزش و پرورش در روز پنج شنبه جاري تابع تصميمات هيات دولت است.

ابراهیم خلیل

به مناسبت ایام میقات و حج ابراهیمی(1)

****

جبرئیل بر ابراهیم(ع) وارد شد وگفت :« خداوند مرا به سوی یکی از بندگانش که او را خلیل خود ( دوست خاص) نامیده ، فرستاده است.»

ابراهیم فرمود: « آن بنده را به من معرّفی کن، تا آخر عمر خدمتگزار او گردم.»

جبرئیل گفت: « آن بنده توهستی!»

ابراهیم گفت :« چرا خداوند مرا خلیل خود خواند؟»

جبرئیل گفت : « زیرا تو هرگز از احدی چیزی را درخواست نکردی و هیچکس هنگام در خواست ِاز تو جواب منفی نشنید!»

بحارجلد 12 صفحه 13

عمل به دانسته ها

قال الباقر(ع):

مَن عَمِلَ بما یَعلَم ، علَّمَهُ الله مالم یَعلَم .

اگر کسی به چیزهایی که می داند عمل کند ؛ ذات اقدس الله به او توفیقی می دهد که آن چه را نمی داند ، یاد بگیرد

دلت را پاره کن نه لباست را!

ابراهیم صوفی را از خرقه پاره کردن در وقت سماع پرسیدند ،

گفت:موسی از تورات را بر بنی اسرائیل خواند و یکی از آنها پیراهن خود را برتن درید ،

خدای موسی را گفت:او را بگوی دلت را پاره کن نه لباست را.

طنـــــــــز

شخصی پیش قاضی آمد و گفت که:فلان مرد مرا گفته است «گه مخور »

گفت:غلط کرده است،تو برو کار خود را بکن.

****

جمعی به جنگ ملاحده رفته بودند .در بازگشتن هر یک سرملحدی بر چوب کرده می آوردند . یکی پایی برچوب کرده می آورد . پرسیدند که این را که کشت؟

گفت: من،

گفتند،چرا سرش نیآوردی .

گفت:تا من برسیدم سرش را برده بودند

****

شخصی در حالت نزع افتاد. وصیت کرد که در شهر کرباس پاره ای کهنۀ پوسیده بطلبند و برای او کفن سازند .

گفتند:غرض از این کار چیست ؟

گفت:تا چون نکیر و منکر بیایند ،پندارند که من مردۀ کهنه ام ،زحمت من ندهند.

****

عربی بدوی به مسجد درآمد و با شتاب نمازی خواند و خواست تا بیرون رود . بزرگی در مسجد حاضر بود ،بانگ بر او زد و نعلین خویش حوالۀ او کرد که باز گرد و نماز تازه کن .

عرب از ترس بازگشت و نماز تازه کرد و شخص بزرگ گفت:از ترس خدا به آهستگی خواندی ؟

گفت:نه ای امیر ،نماز نخستین از ترس خدا بود و نماز دوم از ترس نعلین شما!

روزی برای گردش دسته جمعی دانش آموزان

سیزده آبان یک روز خاطره انگیز و نماد یک حرکت استکبارستیزی در تاریخ مبارزات ملت ما است . این روز با سه اتفاق مهم و تأثیرگذار در تقویم و ذهن مردم ایران زمین ثبت و ماندگار است و هرسال برای زنده نگه داشتن روح استکبار ستیزی در مردم ، مراسم هایی در سراسر کشور برگزار می شود.

مدتی است برگزاری مراسم در این روز چهره ای متفاوت تر از گذشته به خود گرفته است . حضور کم رنگ مردم و بخصوص دانشجویان با ازدحام جمعیت دانش آموزی چهره ی این روز را دانش آموزی کرده است. تقلیل مقام و جایگاه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به روز دانش آموز نشان از عدم جوابگویی سخاوتمندانه نام گذاری روزهای سال به نام های متفاوت و خسته کننده است.

امروزه روز سیزده آبان ، به روزی برای تعطیلی کلاس و مدرسه و روزی برای تفریح وگردش دسته جمعی دانش آموزان با پرچم های رنگارنگ و بنرها و پلاکارهای مدارس برای خودنمایی در میان جمعیت تبدیل شده است ؛ ظاهرسازی جای خود را به آموزش و یادآوری روز استکبارستیزی به دانش آموز داده است.

اگر سیزده آیان یک روز ملی است ؛ چرا در آموزش و پرورش و دانش آموزان خلاصه می شود؟ و اگر روز دانش آموز است چرا برنامه های این روز در مدرسه در مدرسه برگزار نمی شود؟ و اگر روز تعطیلی کلاس و مدرسه است چرا برای زندگی مردم مزاحمت ایجاد می شود و رفت آمدروزانه آنان در هنگام برگزاری این مراسم ،دچار اختلال می شود؟

به نظر می رسد ؛ برای برگزاری چنین روزهایی در آینده باید فکری نو و نگاهی جدید عرضه کرد. آیا لازم است هرکاری را به روش گذشته پاسداری نمود؟ آیا زمان تجدیدنظر در نحوه ارائه این چنین برنامه هایی نرسیده است؟ آیا میزان هزینه های مصرف شده برای این چنین برنامه ای با میزان بازدهی آن مطابقت دارد؟

تصوف این است که من درآنم .

یک روز شیخ ما (ابوسعیدابوالخیر) با جمع صوفیان به در آسیایی رسید، سرِ اسب کشیده و ساعتی توقف کرد .

پس گفت:می دانید که این آسیا چه می گوید ؟

می گوید:تصوف اینست که من درآنم .درشت می ستانم و نــرم باز می دهم و گرد خویش طواف می کنم و سفر در خود می کنم ،تا هر چه نبــاید از خود دور کنم .

از این سخن همۀ جمع را وقت خوش گشت .

*****

شیخ ما را پرسیدند که صوفیی چیست؟

گفت:آنچه در سرداری بنهی ،و آنچه در کف داری بدهی ،و آنچه بر تو آید نجهی.

تا آرمان دزدیم باطل نشود.

ابوبکر ربابی بیشتر شبها به دزدی می رفتی.یک شب به دزدی رفت و چندان سعی کرد چیزی نیافت.دستار خود بدزدید و زیر بغل نهاد.چون به در خانه رسید،

زنش گفت:چه آورده ای ؟

گفت: این دستار آورده ام .

زن گفت: این چه دزدی باشد؟

گفت:خاموش ! توندانی ، این از بهر آن دزدیده ام که آرمان دزدیم باطل نشود