ابوبکر ربابی بیشتر شبها به دزدی می رفتی.یک شب به دزدی رفت و چندان سعی کرد چیزی نیافت.دستار خود بدزدید و زیر بغل نهاد.چون به در خانه رسید،
زنش گفت:چه آورده ای ؟
گفت: این دستار آورده ام .
زن گفت: این چه دزدی باشد؟
علیکم سلام بزرگوارسپاس بیکران
عرض سلام و ارادت جالب بود حکایت حال ما ست دست کمی هم از ان ندازیم خدا پدر ان دزد را بیامرزد ارمانی دارد ولی ما ؟!سلامت و سر افراز باشید
علیکم سلام بزرگوار
پاسخحذفسپاس بیکران
عرض سلام و ارادت
پاسخحذفجالب بود حکایت حال ما ست دست کمی هم از ان ندازیم خدا پدر ان دزد را بیامرزد ارمانی دارد ولی ما ؟!
سلامت و سر افراز باشید