چگونه می توان ملکوت را مشاهده کرد؟

رسول اكرم ( ص ) می‏فرمايد :

« لولا ان الشياطين يحومون حول قلوب‏ بنی‏ادم لنظروا الی ملكوت السموات » "

اگر نه اين است كه شياطين‏ گرد دلهای فرزندان آدم حركت می‏كنند و غبار و تاريكی ايجاد می‏كنند ، بنی‏آدم می‏توانست با چشم دل ، ملكوت را مشاهده كند .

هم چنين فرمود :

« لولا تكثير فی كلامكم ، و تمريج فی قلوبكم ، لرايتم ما اری ، و لسمعتم ما اسمع »

اگر نبود پر حرفي ها و حرف های اضافی شما، و اگر نبود تمريج ( چمن ) در دل شما كه دلتان حالت چمن را دارد و هر حيوانی در آن می‏چرد ، می‏توانستيد آنچه را كه من می‏بينم ببينيد و صداهايی را كه من می‏شنوم بشنويد .

يعنی‏ لازم نيست آدم پيغمبر باشد تا بتواند اين چيزها را ببيند و يا بشنود ، گاهی غير پيغمبر هم ، اينها را می‏شنود ، مثل مريم كه می‏شنيد . علی ( ع ) كودك ده ساله‏ای بود كه در كوه حرا همراه پيغمبر بود . اولين‏ باری كه وحی بر رسول اكرم ( ص ) نازل شد و عالم برای پيغمبر دگرگون شد ، علی ( ع ) همان صداهايی را كه پيغمبر از غيب و ملكوت می‏شنيد . می‏شنيد . خود علی ( ع ) در نهج البلاغه نقل می‏كند ، می‏گويد : به پيغمبر عرض كردم‏ « يا رسول الله و لقد سمعت رنة الشيطان حين نزول الوحی عليه » صدای ناله‏ شيطان را برای اولين بار كه وحی نازل شد ، شنيدم . بعد پيامبر فرمود : «انك تسمع ما اسمع ، وتری ما اری » بله ، آنچه من می‏شنوم تو می‏شنوی و آنچه من می‏بينم تو می‏بينی ، « الا انك لست بنبی » ولی در عين حال‏ تو پيغمبر نيستی .

بنابراين ، تصفيه نفس ، اخلاص ، دور كردن هوی و هوس نه تنها اثرش‏ اين است كه قلب انسان را صاف می‏كند ، بلكه اثر بيشتر و بالاتری دارد و آن اين است كه [ به واسطه آن ] علم و حكمت از درون انسان می‏جوشد .

برگرفته از کتاب " انسان کامل

مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا

بر هم زنید یاران این بزم بی صفا را

مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا

بی شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی

بی لاله شور نَبْوَد مرغان خوشنوا را

بی نغمه» دف و چنگ مطرب به رقص ناید

وجد سماع باید کز سر برد هوا را

جام مدام گلگون خواهد حریف موزون

بی مِی مَدان تو میمون، جام جهان نما را

بی سرو قدّ دلجوی، هرگز مجو لبِ جوی

بی سبزه» خَطَش نیست آب روان گوارا

بی چین طُرّه» یار، تاتار کم زیک تار

بی موی او به مویی هرگز مخر خُتارا

بی جامی و مدامی هرگز نپخته خامی

تا کی به تلخکامی سر می بری نگارا

از دولت سکندر بگذر، برو طلب کن

با پای همت خضر، سرچشمه» بقا را

بر دوست تکیه باید، بر خویشتن نشاید

موسی صفت بیفکن از دست خود عصا را

بیگانه باش از خویش وز خویشتن میندیش

جز آشنا نبیند دیدار آشنا را

پروانه وش ز آتش هرگز مشو مُشوّش

دانند اهل دانش عین بقا، فنا را

داروی جهل خواهی بِطَلَب ز پادشاهی

کاقلیم معرفت را امروز اوست دارا

عنوان نسخه» غیب، سرّ کتاب لا ریب

عکس مقدّس از عیب، محبوب دلربا را

آیینه» تجلّی، معشوق عقلِ کلّی

سرمایه» تسلّی، عشاق بینوا را

اصل اصیل عالم، فرع نبیل خاتم

فیض نخست اقدم، سرّ عیان خدا را

در دست قدرت او، لوح قدر زبونست

با کِلک همت او وَقعی مَده قضا را

ای هدهد صباگوی، طاووس کبریا را

باز آ که کرده تاریک، زاغ و زغن فضا را

ای مصطفی شمایل، وی مرتضی فضایل

وی أحسن الدلائل، یاسین و طاوها را

ای منشی حقایق، وی کاشف دقایق

فرمانده» خلایق، ربّ العلی عُلی را

ای کعبه» حقیقت، وی قبله» طریقت

رکن یمان ایمان، عین الصّفا صفا را

ای رویت آیه» نور، وی نور وادی طور

سرّ حجاب مستور، از رویت آشکارا

ای معدلت پناهی هنگام دادخواهی

اورنگ پادشاهی، شایان بود شما را

انگشتر سلیمان شایان اَهرمن نیست

کی زیبد اسم اعظم، دیو و دَد و دَغا را

ای هر دل از تو خُرّم، پشت و پناه عالم

بنگر دچار صد غم، یک مشت بینوا را

ای رحمت الهی دریاب »مفتقر« را

شاها به یک نگاهی بنواز این گدا را

آیةاللّه العظمی غروی اصفهانی قدس سره

نباید مساجد محل تبلیغات انتخاباتی شود

آیت‌الله جوادی آملی با هشدار نسبت به اینکه مساجد به جای حل اختلاف، خود منشأ اختلاف شوند، تصریح کرد: نباید مسجد را به سمتی هدایت کرد که آسیب ببیند. کار مسجد این است که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کند اما این که به چه کسی رای بدهیم، کار مسجد نیست. اگر در مسجد گفته شود که به فلان شخص رای دهید، جایگاه واقعی مسجد دچار آسیب می‌شود. آن وقت مسجدی که برای حل اختلاف نقش موثری دارد، زمینه‌ای برای بروز اختلاف می‌شود.
به گزارش ایسنا به نقل از بنیاد علوم وحیانی اسراء، این استاد حوزه علمیه در دیدار دست‌اندرکاران، مشاوران و پیمانکاران سازمان عمرانی مناطق شهرداری تهران، محراب را چشم مسجد عنوان کرد و گفت: به این دلیل برای مسجد، رو به روی کعبه، محراب درست می‌کنند زیرا این محراب به منزله چشم آن بناست و بر اساس آن، چشم نمازگزاران هم متوجه کعبه است.
وی اولین دشمن انسان را خودخواهی دانست و با ذکر مثالی در این زمینه افزود: سالانه حدود هشت میلیون پرونده در مراجع قضایی تشکیل می‌شود که هفت میلیون آن مربوط به خودخواهی و غرور و رعایت نکردن آداب و حقوق است.
جوادی آملی محراب مسجد را مکانی برای جنگ با دشمن درون و بیرون دانست و تصریح کرد: اولین دشمن ما، درون ماست و اگر از شر خودمان نجات یافتیم، از دشمن بیرونی در امان هستیم.
این استاد حوزه تاکید کرد: وقتی خودمان را ساختیم، اگر بیگانه خواست به مرز و بوم ما حمله کند، دفع او آسان است و هیچ راهی برای نفوذ بیگانه وجود نخواهد داشت.
وی گفت: جامعه باید به سمتی حرکت کند که وقتی انسان وارد مرکزی می‌شود که محراب دارد، هم با دشمن درون خود بجنگد و هم با دشمن بیرون.
جوادی آملی با طرح این سوال که چرا محراب که چشم مسجد است به طرف کعبه بنا می‌شود؟ اظهار کرد: خدای سبحان کعبه را بیت عتیق معرفی کرد و فرمود «وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیق». معنای عتیق هم «آزاد» است؛ یعنی مسجد مکان آزادی است.
این مفسر قرآن کریم یادآور شد: وقف در اسلام دو قسم است؛ یک قسم آن این است که اصل ملکیت محفوظ است و اگر ضرورتی رخ داد می توان این ملک را فروخت و جای دیگر خرید اما مسجد از قسم دوم وقف است که تحریر رقبه است و کسی که زمین را برای مسجد وقف می‌کند، این زمین را آزاد کرده است. برای اینکه چشم این مسجد به کعبه است و کعبه هم آزاد است.
وی تاکید کرد: کسی که در عمره یا حج دور این بیت عتیق می‌چرخد، درس آزادی یاد می‌گیرد وگرنه به مکه نرفته است.
جوادی آملی ادامه داد: محور اصلی مسجد آن است که چشمش به سمت بیت عتیق است و خود مسجد هم ملک کسی نیست و آزاد است؛ کسی که آزاد باشد، مسجدی است و کسی که مسجد می‌سازد، در حقیقت بیت آزادی می‌سازد.
این استاد حوزه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به یک جریان تاریخی از دوران حکومت مغول بر ایران، بر ناکارآمدی مکتب ایرانی تاکید کرد و افزود: ما در ایران دوران فراز و فرود را پشت سر گذاشته‌ایم. هیچ دوره‌ای بدتر از دوره مغول نبوده است. در همان دوران مرد بزرگی همچون خواجه نصیر در ایران بود. او توانست در مراغه رصدخانه بسازد و دانشمندان علوم عقلی را شناسایی کند که در کنارایشان گروه دوم شکل گرفت و جناب خواجه آنها را در رصدخانه مراغه مستقر کردند. گروه سومی هم وجود داشتند؛ بردگانی بودند که برای مختصر مطامع دنیا، خودشان را به حکومت آدم‌کش مغول نزدیک کردند.
وی تصریح کرد: این همان دوران مکتب ایرانی بود که چیزی برای مردم نداشت اما این اسلام بود که شرف و عظمت و جلال و شکوه به ایران داده است.
جوادی آملی گفت: برای این که اگر لااقل نظیر خواجه طوسی نشدیم، نظیر گروه دوم شویم و به چاه گروه سوم نیفتیم، به یک پایگاهی نیاز داریم. مسجد همان پایگاه است و باید این گوهر اصیل را حفظ کنیم و آن را به راحتی از دست ندهیم.
این استاد حوزه با توصیه‌هایی به دست‌اندرکاران امور مساجد برای حفظ جایگاه واقعی مسجد، تاکید کرد: نباید مسجد را به سمتی هدایت کرد که آسیب ببیند. کار مسجد این است که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کند اما این که به چه کسی رای بدهیم، کار مسجد نیست.
وی افزود: برای این که خصوصیت مسجد باقی بماند، باید حرف‌هایی که در مسجد بیان می‌شود، در رابطه با حفظ نظام و مملکت و اسلام باشد ولی اگر در مسجد گفته شود که به فلان شخص رای دهید، جایگاه واقعی مسجد دچار آسیب می‌شود. آن وقت مسجدی که برای حل اختلاف نقش موثری دارد، زمینه‌ای برای بروز اختلاف می‌شود.
جوادی آملی یادآور شد: مسجد برای تامین اخلاق و عقاید مردم است و نباید کاری کرد که این عقیده و اخلاق را اگر ارتقا نمی‌دهد، تنزل دهد.
این استاد حوزه گفت: کعبه با اینکه چهاردیواری ساده است ولی با بهترین نیت ساخته شده و دو پیغمبر کارگری آن را به عهده گرفتند و تک‌تک سنگ‌ها و گل‌ها را با این جمله قرآنی «وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا» روی هم گذاشتند؛ لذا مساجدی که چشمشان به طرف کعبه است باید با زمزمه «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا» ایجاد شود تا ثمربخش باشد.
وی با یادآوری این نکته که انسان باید جایی نماز بخواند که او را از زر و زیور باز دارد، افزود: مسجد جایی است که به انسان درس آزادگی و شرف و کرم و تقوا عطا می‌کند و وسیله حرب با دشمن درون و بیرون است.

از امام على(سلام الله علیه):

امام على(سلام الله علیه):

سَهَرُ اللَّيلِ في طاعَةِ اللَّهِ رَبيعُ الأَولِياءِ ورَوضَةُ السُّعَداءِ.

شب بيدارى در طاعت خدا، بهار اوليا و بوستان نيك‏بختان است।


امام على(سلام الله علیه):

أَقَلُّ ما يَجِبُ لِلمُنعِمِ أن لا يُعصى بِنِعمَتِهِ.

كم‏ترين وظيفه در مقابل مُنعِم، اين است كه با نعمتش نافرمانى نشود.

سید حسن خمینی: حیات‌ روحانیت در گرو مطالبه‌‌ی خواسته‌های مردم است

نوه امام خمینی (س) در گفت‌گو با مهرنامه گفت: عامه روحانیون مشکلات مردم را هم، می‌دانند و هم، به عینه لمس می‌کنند؛ چراکه در میان مردم زندگی می‌کنند و به خوبی می‌دانند حیات‌شان در گرو این است که زبان و مطالبه‌کننده خواسته‌های مردم باشند.

سید حسن خمینی همچنین در اشاره ای کوتاه به اتفاقات روز ۱۴ خرداد سال ۸۹ و اخلال حامیان احمدی نژاد در سخنرانی وی، تفسیر خود از امام راحل را با توجه به دفاع یکپارچه مراجع و اندیشمندان حوزه و دانشگاه و طبقات مختلف مردم، دارای پایگاه غنی و مورد اقبال اکثریت قاطع مردم ایران دانست و گفت: آنچه در روزهای بعد از ۱۴ خرداد اتفاق افتاد، صرفا دفاع از یک نفر نبود، بلکه اولا دفاع از مظلوم و در مرحله دوم نفی یک رفتار در گستره جامعه بود.

به گزارش ایسنا سیدحسن خمینی درباره این‌که امروز کدام نحله بیشتر از سایر جریان‌ها آرای امام(ره) را نمایندگی می‌کند؟ با اشاره به این‌که «طبیعی است هرکس تفسیر خود را درست و صحیح می‌داند» ادامه داد: مثلا من تفسیر خود را اصلح می‌دانم و آرا و تفاسیر دیگر را باطل؛ که البته طبیعت اجتهاد این است. سابق بر این بحثی مبنی بر این مطرح کرده بودم که می‌شود در اندیشه امام(ره) اجتهاد کرد تا دیدگاه‌های مختلف مطرح شود اما متاسفانه بحث اجتهاد در آرای امام(ره) بد فهمیده شد.

وی خاطرنشان کرد: بحث پیشنهادی من اصلا بحث نقد امام(ره) نبود، بحث اجتهاد در اندیشه‌های امام(ره) بود. به این معنا که آرا و اندیشه‌های امام (ره) را به عنوان یک مکتب ببینم. همان‌طور که ما مکتب تشیع داریم و متعاقب آن مجتهدانی در مکتب تشیع، که می‌بینید شیخ انصاری یک مجتهد این مکتب است و امام (ره) یک مجتهد دیگر، بقیه هم هستند.

وی تاکید کرد: اگر به اندیشه امام(ره) به عنوان یک مکتب نگاه شود آن وقت این اجازه را به مجتهدان صاحب صلاحیت می‌دهد تا در این مکتب اجتهاد کنند.

یادگار حضرت امام گفت: دقت کنید؛ من می‌گویم مکتب امام خمینی که، تقریری کامل از مکتب تشیع است همانند فقه شیعه دارای مجتهدینی است که در آن اجتهاد می‌کنند. مگر مجتهدین شیعه، مکتب امام صادق(ص) را نقد می‌کنند؟ خیر، در آن اجتهاد می‌کنند. پس اجتهاد در مکتب امام نیز یعنی تلاش برای یافتن پاسخ‌های لازم به سوالات جدید بر مبنای اندیشه مکتب مذکور.

وی افزود: این اجتهاد هم مانند مابقی اجتهادها اصولی دارد و قاعدتا تنها مجتهدی اجازه ورود به این مباحث را دارد که اصول اجتهاد را بلد باشد که اگر نظری اجتهادی پایبند به اصول اجتهاد مطرح شود، پذیرفته شده است. البته پذیرفته شده بودن به معنای صحیح بودن نیست کما این‌که پیش‌تر گفتم طبیعتا هر مجتهدی نظر خود را صحیح و آرای دیگر را غلط می‌داند و اگر غیر از این بود اصلا آرای خود را مطرح نمی‌کرد. مثلا الان هستند افرادی که در مکتب امام صادق(ع) اجتهاد می‌کنند و آرای متفاوتی هم مطرح است اما همه به آرای هم احترام می‌گذارند مگر این‌که فردی از متد اجتهاد خارج شود. در این‌جا هم این‌که نظر کدام مجتهد مکتب شیعه جعفری مطابق‌تر با اسلام است قاعدتا هر مجتهدی نظر خودش را مطابق با اسلام یا مطابق‌تر می‌داند. برای مثال فرض کنید مجتهدی نماز جمعه را واجب می‌داند اما مجتهد دیگر نماز جمعه را تنها به شرط حضور معصوم واجب می‌داند، طبیعتا هم آن‌که نماز جمعه را واجب و هم آن‌که نماز جمعه را به فرض وجود معصوم واجب می‌داند، معتقدند تنها نظر خودشان صحیح است. بر این مبنا نظر خودشان را عقیده شارع اسلام می‌دانند.

وی با تایید این مطلب که «بحث اجتهاد در آرای امام(ره) نادرست تفسیر شد» توضیح داد: فکر کردند صحبت من از اجتهاد به این معناست که امام(ره) را نقد کنند. برداشت‌های متفاوت و مختلفی از این پیشنهاد شد اما به ‌آن‌چه مدنظر من بود، کمتر پرداخته شد. دقت کنید این‌که نقد بشود یا نشود، بحثی است که کاری به درستی و غلطی آن ندارم ولی می‌گویم ربطی به حرف من ندارد. اما حرف من این بود که در دیدگاه‌های غیرفقهی امام اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … نظام و چارچوبی وجود دارد که مسایل جهان فعلی را مطرح کرده و طبیعتا اعم از سیاست است.

سیدحسن خمینی خاطرنشان کرد: تاکید من روی اندیشه امام و مکتب امام، صرفا یک امر احساسی نیست، از این جهت نیست که علقه پدری و فرزندی، مرا به چنین سخنی کشانده باشد. البته به هر حال هر کسی پدرانش را دوست دارد و دوست دارد تذکر آن‌ها در جامعه باقی بماند. ولی باور کنید تمام تلاش من آن است که حقیقت را بیشتر دوست بدارم و از همین منظر است که می‌گویم ما محتاج مکتب امام هستیم. امام به رحمت خدا رفته و محتاج من و شما نیست. ما و آینده محتاج این اندیشه و این پرچم هستیم.

وی ادامه داد: بر این مطلب هم استدلال دارم امام نقطه تلاقی سه آرزوی تاریخی امروزی ملت ماست؛ دینداری، آزادی و استقلال. انقلاب اسلامی اگر به خاطر این سه پایه نبود، پیروز نمی‌شد و اگر در هر یک از آن‌ها خللی ایجاد شد، بقای آن با مشکل مواجه می‌شود؛ ضمن این‌که این دیگر مکتب دوم نیست. در جامعه دیندار ما و از نگاه ما که دین را و اسلام را عامل سعادت می‌دانیم، حرکت‌های دین‌ستیز هم، باطل هستند و هم، محکوم به شکست. کما این‌که حرکت‌های گروهی که آزادی یا استقلال کشور را محدود می‌کند و از محدوده اسلامی آن را ضعیف‌تر می‌کند، هم، محکوم به شکست است و هم، از منظر دینی باطل است. امیرالمومنین می‌فرماید؛ «لاتکن عبد غیرک و قد خلقک الله حرا» عبد و دست ستبر غیر از خودت نباش؛ چراکه خدا تو را آزاد آفریده است.

وی افزود: حال این نقطه تلاقی که سعادت آینده ما در گرو رسیدن به آن است، دارای پرچم و عَلَمی است که می‌توان زیر آن بود و آن را نگاه داشت تا راه گم نشود. آن‌ها که این عَلَم را نمی‌خواهند در حقیقت خود را از پتانسیل اجتماعی تعیین‌کننده محروم کرده‌اند و قطعا راه را گم خواهند کرد.

یادگار حضرت امام با اشاره به این‌که «بحث درباره قسمت‌های مختلف اندیشه امام(ره) یا به تعبیر من، مکتب امام نیاز به بسط و توضیح بیشتر دارد» اظهار کرد: آرای امام(ره) مثل آزادی‌های اجتماعی، آزادی‌های سیاسی، حق رای مردم و دخالت آن‌ها در نظام سیاسی از مسایلی هستند که می‌شود پاسخش را در مکتب امام(ره) یافت. باتوجه به این نکته آن‌هایی هم که امروز آرای امام(ره) را نفی و یک طایفه نیستند، گروهی اصل دین و گروهی نیز حضور دین در عرصه اجتماع را نفی می‌کنند و معتقدند دین مربوط به روابط فرد با خداست و گروهی هم مکتب امام را نفی می‌کنند در حالی که به سکولاریسم هم معتقد نیستند. این دسته هم از مکتب امام خمینی(ره) خارج شده‌اند. در مکتب امام، نقش دین، نقش مردم، نقش روحانیت، نقش اقشار سیاسی، نظامی، اقتصادی و … تعریف شده است. هرکه به قسمتی از آن بپردازد و قسمت دیگرش را نفی کند، به مکتب امام خمینی پشت کردن است. اعتراض من به برخی از برداشت‌های سال‌های اخیر، از همین منظر است که مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض» شده‌اند، به وجهه‌های نفی سکولاریسم در اندیشه امام می‌پردازند ولی به وجهه‌های حق مردم اشاره نمی‌کنند.

وی درباره بزرگ‌ترین آسیبی که ممکن است در این مسیر متوجه استفاده از مکتب امام (ره) شود، گفت: ما امروز با سوالات جدیدی مواجهیم که برای پاسخ به این پرسش‌های جدید نباید دنبال پاسخ‌های از پیش داده ‌شده باشیم. این همان نکته‌ای است که من روی آن تاکید دارم و البته امروز هم بسیاری به خلاف این روش متوسل می‌شوند. چنان‌که برای اتفاقی که امروز افتاده دنبال پاسخی از پیش داده‌ شده می‌گردند. این تنها مختص به مکتب و آرای امام (ره) نیست. در مورد مکتب امام صادق(ع) هم صدق می‌کند. امروز اتفاقی سیاسی و اجتماعی می‌افتد و برخی مجتهدان به دنبال پاسخی می‌گردند که از ابتدا مطرح بوده انگار که پاسخ را از قبل گذاشته‌اند لای کتاب و حالا تنها کار شما این است که لای کتاب‌ها را بگردید و پاسخ را پیدا کنید. ما در طول تاریخ با سوالات جدیدی مواجه شده و می‌شویم که به سه طریق می‌توان به آن‌ها پاسخ داد.

وی خاطرنشان کرد: رویکرد اول همان است که گفتم. گشتن دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده که این روش، روش اهل حدیث و برخی نحله‌های اهل سنت و سلفی‌هاست. روش دوم این است که اصلا به گذشته کاری نداشته باشیم و به همه متون گذشته پشت‌پا بزنیم، بگوییم کاری به آن‌ها نداریم و دنبال جواب جدید هستیم. راه سومی هم وجود دارد و آن این است که ما با حمایت و تکیه بر متون تجربه‌ها و داشته‌های خودمان به دنبال پاسخ جدید باشیم و این همان اجتهادی است که می‌گویم و همان روشی است که در کلام ائمه اطهار علیهماالسلام مورد تاکید است؛ مثلا امام به زواره یا یونس‌بن‌عبدالرحمن می‌فرماید؛ «بروید در مسجد بنشینید و حوایج شرعی مردم را با اجتهاد حل کنید.» در جایی می‌فرمایند؛ «ما اصول را می‌گوییم و شما از آن‌ها فروع را استخراج کنید.»

سیدحسن خمینی افزود: مثلا امروز تلویزیون، رادیو و ماهواره پدید می‌آید که ما از سه منظر می‌توانیم با آن مواجه شویم. یک روش این است که در متون گذشته بگردیم ببینیم حکم رادیو یا تلویزیون چیست. وقتی در متون و کتاب مقدس می‌گردیم و چیزی پیدا نمی‌کنیم، یا اصل را بر حرمت می‌گذاریم یا حلیت. به این معنا که بگوییم هرچه گفته نشده حلال است یا هر آ‌ن‌چه گفته نشده حرام است. راه دیگر این است که بگوییم متون ما متعلق به دنیای قدیم است و دنیای جدید، ادبیات جدید می‌خواهد و متون گذشته در مقابل این پرسش‌ها پاسخگو نیست این اندیشه به نفی دین و مکتب می‌انجامد. راه سومی هم هست مبنی بر این‌که ما عمومات و مطلقاتی را که در متون گذشته وجود دارد مورد اتکا و توجه قرار دهیم و بر آن مبنا اجتهاد کنیم. مثلا بگوییم رادیو فی‌نفسه اشکال ندارد اما اگر از آن استفاده حرام شود، حرام است. بر این مبنا در استفاده از رادیو، رعایت شرایطی است که مطلقات و عمومات مکتب بر آن تاکید دارد و همین جا عرض کنم که این در اجتهاد شیعه جایگاه رفیعی دارد. پذیرش بنای عقلا، توقیفی نبودن عقود و بسیاری دیگر از مسائل که الان مجال طرحش نیست، از اموری است که اجتهاد را پویا می‌کند. تاکید امام بر نقش زمان و مکان در اجتهاد و تغییراتی که این دو عنصر در حکم و موضوعات شرعی می‌دهند، باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.

وی در مورد مکتب حضرت امام نیز اظهار کرد: ما نباید امروز بگوییم انتظار امام(ره) از جامعه امروز ما چیست. پاسخ‌های امام(ره) مربوط به قضیه‌های واقع شده روزگار خودشان است، اما مکتب امام(ره) برای امروز هم پاسخ دارد. همان‌طور که مکتب شیعه برای هر زمان و هر جغرافیا پاسخ دارد. اگر الان بپرسیم امام صادق (ع) درباره امروز چه گفته خب معلوم است، امام صادق(ع) که مشخصا با ذکر جزئیات راجع به امروز چیزی نگفته‌اند، اما مکتب امام صادق(ع) برای امروز پاسخ دارد. اگر ما فرد را به عنوان فرد ببینیم به سلفی‌گری یا نفی می‌رسیم. یا باید بگوییم او به درد ما نمی‌خورد و باید کنار بگذاریم و تنها از منظر تاریخی به آن نگاه کنیم. در حالی که روش درست این است که بگوییم مکتب تشیع برای همیشه تاریخ پاسخ دارد چنان‌که مکتب امام برای امروز پاسخی در خور دارد.

وی درباره این‌که اجازه اجتهاد در آرای امام به چه کسانی باید داده شود؟ خاطرنشان کرد: شرط اجتهاد در این مکتب همان شرایط اجتهاد در سایر مکتب‌هاست. الان چه کسانی اجازه اجتهاد در مکتب تشیع را دارند؟ طبیعتا کسانی که درسش را خوانده و اصول اولیه‌اش را بلد باشند، متدش را بدانند و بخواهند با دانشی که در این زمینه دارند از مکتب استفاده کنند؛ فکر نمی‌کنم چندان مساله پیچیده‌ای باشد.

یادگار حضرت امام ادامه داد: ما در فقه علاوه بر همه روش‌های رایج، یک متد ارزشمند، داریم به نام «مذاق شارع». در بسیاری موارد، فقیهی که هفتاد سال با کلمات شارع سروکار دارد، می‌گوید؛ از مذاق شارع در این مورد چنین استفاده می‌شود. به همین سبب است که ما محتاج نظرات کسانی هستیم که هفتاد سال با امام بوده‌اند، وقتی آن‌ها می‌گویند؛ «امام چنین بود» این بسیار در اجتهاد ما در مکتب امام، موثر است؛ چراکه این اگرچه مستقیما از رفتار یا کردار و یا گفتار امام خبر نمی‌دهد، ولی تشریح مذاق مکتب امام است.

وی درباره انتظار مکتب امام(ره) از حوزه و آسیب‌هایی که حوزه در نگاه این مکتب با آن روبه‌روست، با بیان این‌که«بهتر می‌دانم از حوزه به عنوان نهاد روحانیت یاد کنم» اظهار کرد: از دیرباز در جامعه ما نهادی به نام روحانیت به وجود آمده که وقتی تشیع در جامعه، عام و فراگیر شد، این نهاد اهمیت بیشتری یافت و حق زیادی به گردن جامعه ایران دارد. در هر دوره‌ای کسانی قصد حذف این نهاد را داشته‌اند و تلاش‌هایی هم کردند؛ چراکه فکر می‌کردند این نهاد قابل حذف است. در حالی که نهاد روحانیت به خاطر ریشه بسیار محکمی که در پایگاه اجتماعی و دینی داشت قابل حذف نبود و از این رو تلاش‌هایی هم که به صورت فرهنگی و هم غیرفرهنگی برای حذف آن سامان داده شد، به نتیجه نرسید. مثلا در دوره رضاشاه، عمامه را از سر برمی‌داشتند و در دوره‌های بعد کارهای گسترده‌تر می‌کردند تا این‌گونه القاء کنند، این‌ها عقب‌افتاده هستند؛ به ویژه در دوره مشروطیت که شتابان به سوی غربی‌شدن می‌رفتند. واژه‌های سکولار و دیگر تعابیر بعدها مورد استفاده قرار گرفت مساله‌ای که در آن دوره مطرح می‌کردند این بود که این‌ها عقب‌افتاده هستند. اما به‌رغم این تلاش‌ها تاثیرات اجتماعی در هر دوره‌ای از نهاد روحانیت منفک نبوده مثلا می‌بینید اصل مشروطه به واسطه نهاد روحانیت شکل گرفته است.

وی یادآور شد: آخوند خراسانی، مرحوم طباطبایی، مرحوم بهبهانی و مرحوم حاج شیخ‌فضل‌الله نوری، نمایندگان نهاد روحانیت بودند که در مشروطه ایفای نقش کردند. حضور روحانیت در دوره خفقان و استبداد صغیر هم روشن و بارز است. مقاومت ثقه‌الاسلام در تبریز و مرحوم مدرس از این جمله‌اند. جلوتر که بیاییم علت عدم انفکاک آذربایجان از ایران، روحانیت و به طور مشخص مرجعیت بوده است. وفات مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۲۵، آذربایجان را اعم از ملیون و متدینین سوگوار می‌کند. در واقع علت عدم منفک شدن آذربایجان از ایران، ایشان بودند و این یکی از حقوق بزرگی است که نهاد مرجعیت به گردن ملت ایران دارد وگرنه امروز آذربایجان مثل سرزمین‌های شمال رود ارس، کشور خودمختار دیگری بود.

وی افزود: این نقش و تاثیر را در ایام و رویدادهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد از جمله ملی کردن نفت می‌بینم که مرحوم کاشانی به عنوان نماینده‌ای از نهاد روحانیت چقدر تاثیرگذار بود و در شکاف بین ملّیون و مذهبیون کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفت. نمونه آخر هم سال‌های منتهی به انقلاب بود که تفکر حذف روحانیت اوج گرفت اما مردم، انقلاب کردند. در این میان بدبین‌ترین تحلیل‌گران اگر منصفانه به این رویداد نگاه کنند، نمی‌توانند چشم خود را بر تاثیر نهاد روحانیت در انقلاب اسلامی ببندند و اذعان می‌کنند اگر روحانیت نبود در جامعه ایران اینچنین حرکت عمیقی پدید نمی‌آمد.

سیدحسن خمینی درباره بعد از انقلاب نیز گفت: بعد از انقلاب هم همین‌گونه بود. مطمئن باشید نهاد روحانیت که یکی از پایگاه‌های مولد و موسسش حوزه علمیه است این نقش را ادامه می‌دهد. اما نکته‌ای که امروز در صحبت‌های مراجع مطرح است این است که نهاد روحانیت باید مستقل از دولت‌ها بوده و زیرنظر دولت‌ها واقع نشود البته من به جد معتقدم حوزه علمیه و نهاد روحانیت از دولت مستقل است و اگر احیانا دغدغه‌ای و ابراز نگرانی وجود دارد برای این است که دولتی نشود نه این‌که دولتی شده‌اند. حوزه‌های علمیه همیشه با چیزی که نمی‌خواهند و نمی‌پسندند کمترین همکاری را دارند.

وی خاطرنشان کرد: پس انتظار از دیدگاه مکتب امام(ره) این است که نهاد روحانیت به عنوان سخنگوی مردم حقوق مردم را مطالبه کند. هم حقوق دینی و هم حقوق دنیوی که البته دین برای روحانیت تعریف کرده، اتفاقا این موردی است که نهاد روحانیت را تاثیرگذار کرده است. برای مثال به بحث «عدالت» هم، می‌توان کانتی نگاه کرد و هم، می‌توان گفت عدالت وظیفه‌ای صددرصد اسلامی و دینی بوده، وظیفه‌ای است که خداوند خواسته و اراده کرده است. مبارزه با ظلم هم همین است. این‌که نهاد روحانیت به برخی ظواهر حساسیت دارد به این دلیل است که زاویه نگاهش زاویه دینی است. این انتظار که نهاد روحانیت نسبت به ظواهر شرع حساسیت نداشته باشد انتظار بی‌جایی است؛ البته نباید به ظواهر شرع بسنده شود اما این بدان معنا نیست که به ظواهر شرعی توجه نداشته باشد که به اعتقاد من تا نقطه مطلوب فاصله داریم اما نمی‌توانیم بگوییم مجموعه حوزه و نهاد روحانیت در مسیر گمراه شده‌ای قرار دارد و به گمراهی افتاده؛ چراکه این‌گونه نیست.

وی تاکید کرد: به اعتقاد من حوزه‌ علمیه با همه فراز و فرودی که داشته، نه تنها دولتی نشده، بلکه به شدت هم نسبت به این مساله حساسیت و مقاومت دارد و در این میان نقش ممتاز مراجع تقلید، تعیین‌کننده است، علاوه بر این عامه روحانیون مشکلات مردم را هم، می‌دانند و هم، به عینه لمس می‌کنند؛ چراکه در میان مردم زندگی می‌کنند و به خوبی می‌دانند حیات‌شان در گرو این است که زبان و مطالبه‌کننده خواسته‌های مردم باشند.

یادگار حضرت امام درباره حقوق مردم بر گردن نهاد روحانیت نیز گفت: جایگاه روحانیت همان جایگاهی است که نهاد دین دارد و از این منظر مردم باید هر آن‌چه را که از دین مطالبه می‌کنند از این نهاد هم مطالبه کنند. انتظار مردم از دین چیست؟ همان انتظار از کسانی است که به نوعی زبان دین هستند. مردم همان حقی را بر دینداران دارند که بر دین دارند.چنین است و طبیعی است که وقتی دین در عرصه اجتماعی وارد می‌شود مردم انتظار زندگی بهتر داشته باشند. انتظار رفع فقر اقتصادی، فقر فرهنگی و فقر اخلاقی را داشته باشند. چنان که وقتی مردم به یک دین، متدین شوند، انتظار دارند که آسایش دنیا و آخرت آن‌ها را پدید آورد و دقیقا به همین جهت است که چون دین می‌تواند مشکل‌گشا باشد، در جامعه باقی می‌ماند و ادیانی که دروغین بوده‌اند از بین رفته‌اند.

وی در عین حال خاطرنشان کرد: البته توجه کنید که یکی از آفت‌هایی که ممکن است نهاد روحانیت را با مشکل مواجه کند سنت‌های غیردینی جامعه است که با ارزش‌های دینی اشتباه گرفته می‌شود و بر پایه این اشتباه هر چیز جدیدی با مقاومت جدی از سوی متدینین مواجه می‌شود و این سوال مطرح نمی‌شود که آیا این پدیده مقوله‌ای دینی یا امری دینی هست یا نه؟ اشتباه گرفتن این امر باعث می‌شود دین‌داران با ابزار دین به دفاع از سنت بپردازند در حالی که اصلا لزومی ندارد. وظیفه روحانیت دفاع از دین است نه سنت. البته بحمدالله سنت‌گراها هم قدرت دارند، هم تریبون و جای دفاع و خود باید از خود دفاع کنند که البته به شوخی بگویم ما می‌بینیم که بزرگ‌ترین مدافعین سنت‌گرایی خود در قلب مدرنیسم نشسته‌اند.

وی افزود: بنده بسیاری از ارزش‌های سنتی جامعه خودمان را دوست دارم. به واقع این سنت‌ها آن‌قدر برای ما عزیز است که قطعا بدون آن‌ها نمی‌توانم زندگی کنم. اما این نکته مهم است که ما به عنوان نهاد دین و نهاد روحانیت مدافع سنت‌های غیردینی جامعه نیستیم. مگر این‌که احساس کنیم این‌ها خاکریزهایی هستند که از بین رفتن آن‌ها از بین رفتن ارزش‌های دینی را به دنبال دارد. ارزش‌های دینی می‌توانند در قالب سنت‌های جامعه ایران یا جامعه مالزی، لبنان یا عراق هم شکل بگیرند. این‌که دینداران به جای دفاع از ارزش‌های دینی، پاسدار سنت‌های غیردینی شوند مساله‌ساز شده و روحانیت به این متهم می‌شود که توانایی ارتباط با دنیای جدید را ندارد، توانایی پیشرفت و پذیرش چیزهای جدید را ندارد و این اتهامات پایه‌ای می‌شود تا بر مبنای آن بگویند دوره حضور روحانیت و جامعه دیندار به سر آمده اما نمی‌دانند اگر متدینین در این جایگاه نبودند چه مقدار مشکل به ویژه در ذهنیت جامعه دیندار پدید می‌آمد.

سیدحسن خمینی افزود: البته این‌که بخواهیم تمام آن‌چه را که در ۳۰ سال گذشته اتفاق افتاده مورد برسی قرار دهیم بحث مفصلی پیش می‌آید؛ چراکه ابتدا باید رویدادها را در حوزه‌های مختلف شاخه‌شاخه کنیم و بعد در مورد آن وارد بحث و گفت‌وگو شویم. اما شرایط موجود اجازه تصویر شرایط آن فضاها را نمی‌دهد چه برسد به این‌که بعد از تصویر کردن به نقد هم بپردازیم. یک مثالی برای شما بزنم، ببینید من و شما بالای یک درخت هستیم. همه قرائن و شواهد عقلایی حاکی از این است که با توفانی که در راه است درخت می‌شکند و اگر ما روی درخت بمانیم با افتادن درخت می‌میریم. اگر هم بخواهیم از درخت پایین بپریم دست و پایمان خواهد شکست. این‌جا حکم عقلایی چیست؟ این است که باید برای نجات جان از درخت به زمین پرید، من می‌پرم و شما نمی‌پرید، پای من می‌شکند اما از قضا درخت نمی‌شکند و شما سالم می‌مانید. این‌جا دیگر نمی‌توان به آن کس که پریده خرده گرفت؛ چراکه تصمیم عقلایی جامعه عقلایی در آن شرایط و آن فضا، آن تصمیم بود. اگر گذر زمان نشان داد تصمیم، اشتباه بوده، به این معنا نیست که تصمیم‌گیرنده اشتباه کرده است. باید توجه داشت شرایط امروز جامعه ما اجازه تصویر شرایط سابق را به ما نمی‌دهد؛ چراکه هرچه بگوییم مشابه‌سازی می‌شود و به جای حل مساله، درگیری ایجاد می‌کند. بررسی این موضوعات شرایط آرامی می‌طلبد که وقتی به وجود بیاید به اعتقاد بنده بسیاری از امور قابل دفاع است. مثل مثالی که مطرح کردم. البته من نمی‌گویم همه امور این‌گونه است.

وی درباره آسیب‌های دیگری که ممکن است بر سر راه حوزه باشد نیز گفت: ببینید آن‌چه ما انجام می‌دهیم، می‌آموزیم یا رفتار می‌کنیم یا آلی‌اند یا اصالی. آلی به این معنی است که آلت و ابزار هستند و اصالی یعنی خودشان اصالت دارند و به خاطر خودشان، آن‌ها را انجام می‌دهیم. درس‌های روحانیت آلی است و آن‌چه اصالت دارد این است که روحانیت پس از تلمذ و آموختن دروس آلی به میان مردم برگشته و آن‌ها را به دین دعوت کنند که طبیعتا نخست خود باید دیندار باشند.

وی افزود: روحانیون اصلا تفقه می‌کنند تا جامعه را به دین دعوت کنند. دغدغه بنده و نهاد روحانیت دغدغه دین جامعه است. اما دین نه‌تنها به معنای ظواهر بلکه به معنای؛ اعتقادات دینی مردم، رفتارهای دینی مردم، یعنی رفتاری که دین از جامعه انتظار دارد و اعمال و ظواهری است که در دین و نظام دینی وجود دارد. از حیث اجتماعی هم این‌که رابطه شخصیت‌های حقیقی و حقوقی باید مطابق ارزش‌های دینی باشد.

یادگار حضرت امام خاطرنشان کرد: توجه کنید جامعه دینی جامعه‌ای است که همه روابط آن بر مبنای ارزش‌ها و هنجارهای دینی باشد. در آن ظلم نباشد، کسی از گفتن حرف خویش نترسد، در آن ربا و رشوه نباشد، حجاب و عفاف بر آن حکمفرما باشد، دروغ و غیبت و تهمت در آن رواج نداشته باشد، مردم به عبادت واجب شرعی عامل باشند. از محرمات شرعی اجتناب کنند. فقر در آن ریشه‌کن شده باشد، زن و مرد آن جامعه احساس امنیت کنند. احساس آرامش کنند. هر کسی مطمئن باشد که اگر حقی از او ضایع شد، بدون هیچ هزینه‌ای می‌تواند حق خود را بازپس بگیرد، قوانین آن مطابق با حکم اسلام باشد، مردم در سرنوشت خویش سهیم باشند و این سهیم بودن را لمس کنند، کارشناس دین‌شناس بر روابط جامعه نظارت کند و هیچ‌کس از مشکلات معیشتی رنج نکشد. دینداران دغدغه دینی بودن جامعه را دارند و اگر هرکس را خارج از دایره ارزش‌های دینی ببینند، رنج می‌کشند.

وی درمورد جدی بودن خطر افراطی‌ها به عنوان یکی از آسیب‌هایی که می‌تواند متوجه نهاد روحانیت شود، با بیان این‌که « اول باید افراط را معنی کنیم» ادامه داد: مساله‌ای که ما امروز داریم در دو اصطلاح علت غایی و علت فاعلی خلاصه می‌شود. علت غایی یعنی هدف و علت فاعلی یعنی علت انجام‌دهنده‌ای که برای رسیدن به هدف لازم است. به این معنا که اگر هدفی نباشد تحرکی نخواهد بود، اگر غایتی نباشد فاعلیتی رخ نمی‌دهد و درست‌ترین میزان بر آن‌که تشخیص دهیم چه کاری عاقلانه است تناسب علت غایی و علت فاعلی است؛ به بیان دیگر ما به اموری عاقلانه می‌گوییم که بین غایت و فاعلیتش دفاعیاتش تناسب باشد؛ بنابراین با این مقوله رویکرد افراطی به رویکردی می‌گویند که بین غایت و فاعلیت آن تناسب نیست. برای مثال من می‌خواهم شما را به خوردن خرما دعوت کنم. یک راهش این است که ظرف خرما را پیش بیاورم و بگویم بفرمایید خرما میل کنید و به زبان خوش شما را قانع کنم که آن را بخورید (و اتفاقا اگر قانع شدید، خودتان دنبال آن می‌آیید و چه بسا شما طالب شوید و حتی حاضر باشید برای آن هزینه بدهید) و راه دوم این است که به زور خرما را به گلوی شما فرو کنم. این غایت با این فاعلیت تناسبی ندارد؛ بنابراین اگر فاعلیت فاعل از غایت شدیدتر بود افراط پیش می‌آید به تعبیر دیگر هزینه‌ای بیش از لزوم برای چیزی پرداختن، افراط است. یعنی جایی که می‌شود با ۱۰۰ تومان وارد شد ۱۰۰ هزار تومان بدهیم. حرکت افراطی در حوزه قانون و امور تقنینی این است که بدون رعایت قانون حرکت شود. البته قوانین باید خودشان، خودشان را اصلاح کنند و راه اصلاح خود را باز بگذارند وگرنه جامعه را به افراط می‌کشاند. عکس این مساله هم صادق است. اینکه شما بخواهید برای خرید زمینی تلاش کنید که ۱۰ میلیون است در حالی که دو میلیون بیشتر ندارید. خب این رفتار هم غیرعاقلانه است؛ چراکه هزینه‌ای که لازم است پرداخت کنیم، نداریم.

وی تاکید کرد: هدف نظام روحانیت این است که جامعه را به دین و دینداری برگرداند. وقتی تلاش‌هایی که در این حوزه می‌شود خیلی تناسبی با علت غایی نداشته باشد، یا حرکتی افراطی است و یا حرکتی تفریطی و کمترین نتیجه آن نائل نشدن به هدف است. حال با توجه به این تعریف، افراطی‌گری اولین مشکلش تحمیل هزینه‌ای غیرلازم است، در ثانی، باعث می‌شود کسانی که باید هزینه را بپردازند (که طبعا در حوزه مسائل اجتماعی، عامه مردم هستند) از پرداخت هزینه سر باز بزنند و طبعا به نتیجه نائل نشوند در حالی که اگر جامعه هزینه لازم را بخواهد بپردازد، با کمال میل می‌پذیرد. به همین سبب است که باید گفت؛ افراطی‌گری هم، غیرلازم است و هم، مضر و هم، جامعه را نسبت به نتایج بدبین می‌کند. اگر نگاهی به تاریخ صفویه بیندازیم، در این زمینه درس‌آموز است.

وی با بیان این‌که « هم تفکری می‌تواند افراطی باشد و هم افراطی‌گری در حوزه اجرا و عمل باشد» اظهار کرد: تفکر افراطی یعنی تفکری فراتر از قانون، وقتی حق مسلم مردم در اندیشه‌ای نادیده گرفته می‌شود، این تفکر افراطی است. چنان‌که وقتی حق شارع رد می‌شود، تفکر افراطی است. پس تفکرهای افراطی، ملی‌گرایی‌های سکولار و فاشیسم هر دو از یک آبشخور سیراب می‌شوند. البته طبیعی است که تفکر زمینه عملکردهای افراطی می‌شود. یکی از این تفکرات که امروز خطرناک است و توسط مراجع که اصلی‌ترین پایگاه حفظ دین هستند، نسبت به آن هشدار داده شده است، بسط دادن به عرفان‌های دروغین و ادعاهای واهی نسبت به ارتباط با مراکز غیبی از جمله حضرت بقیه‌الله الاعظم ارواحنا فداه و … است. جا دارد جدا به زمینه پیدایش بهائیت اندیشیده شود. پیدایش تفکر بابیت و بهائیت یک شبه پدید نیامده است. البته اندیشه شیخیه اعتقاد به رکن رابع و رابطه دروغین با امام زمان تحت عنوان «باب» یعنی در امام زمان رواج پیدا می‌کند، بعد از زمینه پیدایش مکتب دروغین بهائیت فراهم می‌شود.

یادگار حضرت امام تاکید کرد: هشدار عالمان دین نسبت به رواج خرافات، وعده ظهور و بروز یا خواب‌نما شدن‌ها و غیره نیست مگر با عنایت به آن‌چه از این خرافه پدید می‌آید. جا دارد در این‌جا از مرحوم آیت‌الله توسلی هم یاد کنم که در این زمینه به موقع هشدار دادند.

"

آیت الله امجد: دستبوسي هم شهوت است! رياست هم شهوت است!

شهوت در بیان استاد محمود امجد

شهوت فقط جنسي نيست! دستبوسي هم شهوت است! رياست هم شهوت است!

دلش مي خواهد رساله بنويسد، شهوت نوشتن دارد! شهوت حرف زدن دارد!

استاد محمود امجد



  • یکی از راه های کنترل شهوت و غضب، گریه و تضرع به آستان حضرت حق است. اشک قدرت خاموش کردن آتش جهنم را دارد قدرت خاموش کردن شعله های شهوت و غضب را ندارد؟گفته شده است علامت اذن دخول حرم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اشک می باشد .یک وقت هم هست که اشک انسان نمی آید یک بنده خدایی در کربلا می خواست برگردد می گفت من در این چند روز اصلا اشکی از من نیامد گفتم خیلی آسان است بنشین یک کمی فکر کن اگر خواهر تو دیده بود که سر تو را می بریدند چه حالی داشتی؟ آقا شروع کرد به گریه کردن . حالت ندارد توجه ندارد. البته اشک علامت استجابت می باشد . علامه امینی وقتی می آمدند حرم همه می فهمیدند علامه امینی آمده است حرم ، مثل مشک آب از چشم هایش سرازیر می شد. آقا من دو نفر را دیدم که اشک عجیب می ریختند یکی آقا میرزا جعفر مجتهدی که خدا رحمتش کند و یکی هم علامه طباطبایی رضوان الله علیه بود وقتی اسم امام حسین می آمد این اشک مثل فندق دور چشمانشان جمع می شد توفیقی هست که خدا اشکی به ما بدهد اشک چیز خوبی است یک قطره اشک آتش جهنم را خاموش می سازد ، چه کسی می گوید کارشناس می گوید من نمی گویم امام صادق (ع) می گوید ، ولی باید سیل آسا گریه کنیم نه اینکه پسرم رفته سفر و من دلم برایش تنگ شده یا بچه ام مریض است یا ساعتم گم شده اشتباه نکنیم سیل آسا باید گریه کنیم تا یک قطره اشک برای امام حسین از ما دربیاید اشک جهنم را خاموش می سازد چطور غضب و شهوت من را خاموش نمی سازد!این خودش جهنم است دیگر لذا باید خاموش سازد.


  • در دعای روز اول ماه مبارک رمضان ،ازخداخواستیم 'نبّهنی'(مرا از غفلت بیدارکن).درروز آخرمی خواهیم 'عصمت'به ما عطا کند.یعنی آن شهوت ها وغضب ها و...ازقوّه به فعل نرسد و خداوند ما را مصونیت بخشد.


  • موهبت عقل٬ بالاترين موهبتي است كه خداوند به انسان ارزاني داشته است و كه انسان بايد آن را به كار گيرد. آنچه مانع بكارگيري عقل است٬ شهوت و غصب است. به همين علت خداوند در قرآن بر بكارگيري عقل تأكيد فراوان دارد و دائما از انسان سئوال مي كند كه أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟! ... در مقابلِ اين شهوت و غضب٬ در انسان نورانيتي نيز وجود دارد كه روز به روز مي توان آن را در برابر اين دو مانع كه فطرت انسان را مي پوشاند٬ توسعه داد. اين نورانيت در مقابل معصيت حساس است و به خصوص در ابتدا و قبل از اينكه شهوت و غضب مسلط شود٬ حتي در مقابل كوچكترين گناه نيز واكنش نشان مي دهد. در صورت غلبه شهوت و غضب٬ مسئله برعكس مي شود و همين انسان مثلا از قتل و غارت انسانهاي ديگر لذت هم مي برد. در اين شرايط در مقابل نفس اماره عقل٬ كار نمي كند و انسان ساقط مي شود. اين آيه از قرآن اعتراف اين دسته مي باشد: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (ملك/10)


  • نور وجود عقل٬ بزرگترين نعمتي است كه خداي تعالي به انسان داده و اين غير از عقل گرايي جزئي است. عقل يك چراغ روشني است كه راه خدا را به انسان نشان مي دهد. و با اين عقل٬ قدم به قدم راه روشن تر مي شود. ...حالا اين انسان با اين امتياز ، خودش را به شهوات مي فروشد . شهوات مقول به تشكيك است. طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت /به در آي تا ببينــي طيــران آدميــت.بنده كه دلم مي خواهد كه دستم را ببوسند ، اين شهوت است ، بنده كه دلم مي خواهد مردم به من سلام كنند اين شهوت است . بنده كه دلم مي خواهد مريد داشته باشم اين شهوت است . شهوت فقط محدود به شهوت جنسي نيست . اين كه من دلم مي خواهد معروف بشوم و سمعه و ريا بكنم ، اين شهوت است . اصلاَ خود مطرح شدن مايه بدبختي است ، چون « المرء لنفسه لم يعرف ، فاذا عرف صار لغيره » ، وقتي انسان معروف شد ديگر براي خودش نيست . اگر كسي ميل داشته باشد كه مطرح بشود ، يا خود نمايي كند ، آنوقت خداوند متعال مي فرمايد من به او نظري ندارم . اين كمر آدم را مي شكند . البته اگر خدا انسان را مطرح بكند تا مردم از او استفاده كنند آن فرق مي كند .


  • حيلت رها كن عاشقا! ديوانه شو! ديوانه شو!/يعني آنچه در مقابل عشق قرار مي گيرد٬ حيله است نه عقل! / بهر مفهوم است اين... عشق ورنه نبود عقل كامل غير عشق! در روايات خيلي كلمه عشق كمتر استفاده شده و در قرآن نيز مسئله شدت محبت مطرح است. (وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ- بقره 165) بين عشق و اين هوس هاي زودگذر تفاوت است. عشق فقط مخصوص خدا است. زبان خدا و ائمه اطهار(ع) زبان عموم مردم است بطوريكه كه همه بتوانند راحت استفاده كنند. مثلا مي فرمايد هوالاول وآلاخر يعني او اول و آخر است! يعني همه چيز اوست! اما واژه هايي نظير عشق و مي و مطرب و ... مخصوص زبان شعر است كه براي كنايه و تمثيل به كار مي رود. ... ديگر دوستي و گذشت مي تواند انسان را كمك كند اما اين ادعاهايي كه در باره عشق مي شود٬ معمولا هوا و هوس است و چقدر عاشق ها معشوق ها را كشته اند! و لذا اين ها شهوت است! و عشق هم نيست حتي عشق مجازي! اين ها راه به جايي نمي برد. عشق مجازي همان عشق به پيامبر و اهل بيت(ع) است. يعني مجوز است.


  • رسول اكرم ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ : ان الشيطان يجرى مجرى الدم من ابن آدم ـ چنانچه مشهور است ـ اشاره به احاطه وهم كل به اوهام جزئيه باشد يا اشاره به اوهام جزئيه ـ كه نتايج و مظاهر ابليس بزرگ است ـ باشد.و در اين حديث شريف اوصاف چند ، به اشاره و صراحت براى جهل بيان فرموده : صفت اول آن كه اين حقيقت جهليه ، پس از حقيقت عقل ، مخلوق شده است ، با تراخى كه از كلمه ثم استفاده شود. و اين شايد اشاره به آن باشد كه اين حقيقت پس از عقل كلى و نفس كلى ، مخلوق است . و اين شاهد آن است كه پيش از اين به آن اشاره نمودم كه حضرت صادق ـ عليه السلام ـ بيان عقل كل و نفس كل را اولا فرمودند و پس از آن ، اشاره به عقول جزئيه و جهل جزئى فرمودند كه مورد نظر سائل بوده ، زيرا كه اگر مقصود از عقل و جهل ، عقل و جهل جزئى باشد خلقت عقل پس از خلقت جهل است ، زيرا كه قوس صعود به حسب قاعده شريفه امكان اخس از اخس به اشرف منتهى شود ، عكس ‍ قاعده شريفه امكان اشرف كه از اشرف به اخس منتهى شود ، و آن در سلسله نزول است . پس ‍ حضرت اشاره به سلسله نزول فرموده و در آن ، عقل مقدم است بر جهل ؛ صفت دوم آن ، آن است كه اين حقيقت از بحر مخلوق است ، و اين شايد اشاره به حقيقت نفس كل باشد و اتصاف نفس كل به بحريت براى آن است كه آن وجود جمعى محدود است و در آن ، كثرت ـ بلكه كثرات ـ راه دارد ، چنانچه بحر ، مجمع كثرات و مركز مجتمعات است و اين اشاره به مبدا فاعلى جهل است ، نه مبدا قابلى ، چنانچه اعاظم از شرح حديث فرمودند؛ و صفت سوم و چهارم آن ، از كلمه اجاج استفاده شود ، زيرا كه اجاج شور و تلخ است و شايد اين اشاره به دو قوه متقابله شهوت و غضب باشد كه در نفس كل ، حقيقت آنها به طورى است و در وهم كل به طورى ، و اين شهوت و غضب در نفوس جزئيه ، رقيقه آنهاست . و اين كه اين دو صفت را از اوصاف جهل محسوب داشتيم ، با آن كه در حديث شريف از اوصاف بحر ـ كه گفتيم اشاره به نفس كل است ـ قرار داده ، براى آن است كه صفات نقص در رقايق ، اتم و اظهر است تا در حقايق ، عكس صفات كماليه . از اين جهت ، شهوت در نفوس كليه ، همان عشق به كمال و غضب تنفر از نقص ‍ است و حقايق حقايق و سرّ سرّ آنها در حضرت اسماء ، به رحمت و انتقام يا صفات جمال و جلال تعبير شود ، و در اين مقام اسرارى است كه از بيان آن خوددارى خواهيم كرد.


  • امام الموحدین امیرالمومنین (ع) می فرماید : «علیکَ بِلُزومِ الحلالِ و حُسنِ البِّر بالعِیالِ و ذِکر اللهِ فی کلِّ حالٍ»3 بر تو باد به کسب و کار حلال و حسن اخلاق و نیکویی با عیال و تدبیر منزل به نحو احسن و یاد خدا بودن در هر حال» ، حضرت اینجا به سه امر مهم تذکر داده که هر یک منشاء سعادت و لذت جسم و روح است : اول آنکه هر چه می کنیم کسب حلال باشد که به کسی ظلم و تعدی و خیانت نکرده باشیم ، دوم آن که با خانواده ، همسر و فرزند خویش نیکویی کنیم و به حسن تدبیر منزل پردازیم و با رزق حلال به زندگی آنها توسعه داده و مسائل تربیت جسم و روح آنها را فراهم آوریم و به خلق خوش با انها رفتار کنیم و سوم انکه در هر حال از حالات کسب و کار و انفراد و اجتماع و حال شهوت و غضب و ریاست و حکومت که هستیم به یاد خدا باشیم تا از گناه و خطا محفوظ مانیم.


  • نفس اماره عادت كرده به هرزگي ولذا نبايد رهايش كرد.


  • پدر مرحوم مجلسي (رضوان الله عليه) فرمود بر اساس روايت هفتصد هزار حجاب در راه است ولي من در حجاب خوديت هنوز مانده ام چه برسد به بقيه حجب!!


  • نفس اماره هر گاه چيزي را را باور كند دنبالش مي رود ولو سخت باشد.


  • شيطان در مقابل نفس اصلاح شده هيچكاره است.


  • مرحوم شيخ رجبعلي خياط در اثر يك گناه نكردن و تن ندادن به شهوت به آن مقام رسيد.


  • همه انسانها داراي نفس مهمله هستند؛ فالهمها فجورها و تقويها.


  • يكي آمد خدمت او نصيحتي خواست او سكوت كرد و بعد فرمود تو در راه نامحرمي ديدي و بدون استغفار نمي شود ترا نصيحت كرد چون فكرت مشغول به آن است.


  • بعضي علما ميان جلسه وقتي خوب گل مي كردند صحبت خود را قطع مي كردند تا از سر هواي نفس ادامه ندهند.


  • تا نفس اماره فرمانده ما نشد قسم هاي سوره شمس را باور كنم و تصميم به اطاعت خدا بگيريم


  • اگر ما كنار برويم همه چيزمي آيد چون از او گشتي همه چيز از تو گشت.


  • انسان فقط برای خدا خلق شده است . پاداش انسان بهشت نیست . بلکه بهشت جایگاه انسان است . بهشت هدف نیست ، هدف خداست . انسان در بهشت الی الابد ظهور و بروز دارد « اقراء فارقع »؛ انسان فوق تجرد است . حالا آیا باید این انسان ، اسیر این شهوت دنیا بشود ؟!


  • هر كس در اين مملكت مي‌خواهد خدمت كند، بايد خودش را نوكر اين مردم بداند. وقتي ما ارزش داريم كه خدمت كنيم. بعد از ايمان هيچ عملي مانند خدمت نيست و تا خودخواهي هست نمي‌شود. اگركسي دنبال انبياء نرود و خودش را نسازد، نمي‌تواند خدمت كند. روز عيد فطر همه گناهان بخشيده مي‌شود. با خدا قهر نكنيم. هر وقت با خدا قهر كرديم شيطان بر ما مسلط مي‌شود. ماه رمضان در جهنم بسته‌است. شيطان را بسته‌اند،دربهشت باز است. حتي خواب شما هم عبادت است. ولي يك دقيقه هم فكر كنيد كه اين ماه رمضان چيست ؟ چه خبراست؟ من كه هستم؟ خدا كيست؟ خدا همه كس است، من هيچ نيستم. همين خدا گفته تو هيچي نداري و من همه چيز دارم اما بيا با هم رفيق بشويم. خدا انشاءالله همه را جلو ببرد، دنده عقب نرويم. اگر برويم، مي‌رويم توي دره. بگو يا علي و برو جلو. اگر جلو برويم خدا دستمان را ميگيرد. فطرت رو به بالا است، شهوت و غضب رو به پائين است، عقل شهوت و غضب را كنترل مي كند، فطرت قوي مي شود، از همه بدي‌ها بدش مي‌آيد و مي‌شود آدم خوب،ميشود آقاي بهجت ، آقاي بهاءالديني، شيخ انصاري، علامه طباطبائي،سيد مرتضي و امام خمیني.


  • تكيه كلام من مبارزه با خود پرستي است. خود من هم مبتلا هستم تا اين خود خواهي هست، آدم از عبادت لذت نمي برد، از خدمت لذت نمي‌برد، از نماز لذت نمي‌برد، تمام انبياآمده اند اين خوديت را در ما بشكنند.


  • ما باید عبدالله شویم. اگر کسی سبوعیت در او غلبه کند عبدالکلب است. اگر کسی شهوت در او غلبه کند عبدالخنزیر است. اگر کسی شیطنت در او غلبه کند عبد الشیطان است. عبدالله آن کسی است که سبوعیت و...( شهوت و شیطنت در او غلبه نداشته باشد.)


  • شهوت فقط جنسي نيست! دستبوسي هم شهوت است! رياست هم شهوت است! دلش مي خواهد رساله بنويسد، شهوت نوشتن دارد! شهوت حرف زدن دارد!


  • گاهي انسان به خاطر يك شهوت پا روي همه چيز خود مي گذارد! شخصيت اجتماعي اش، شخصيت خانوادگي اش ، خدمات و كمالاتش را به خاطر يك شهوت قرباني مي كند!


  • همه داستان سوره یوسف احسن القصص می باشد و نتیجه آن اینست که انسان با خدا باشد همه چیز از آن اوست از خداگشتی همه چیز از تو گشت چیزی که از این استفاده می گردد برکات تقوی می باشد ومن یتق الله یجعل له مخرجا ... این را همه شما در کتاب های آیت الله شهید مطهری دیدید همه بشر دنبال دو چیز می باشند ما همه تشنه که می شویم آب می خوریم گرسنه که شدیم غذا می خوریم این خواسته همه ماست نجات از مشکلات و آگاهی غیر از این می باشد اصل هم همین است این خواسته همه بشر می باشد این داستان یک واقعیتی است که حضرت یوسف در هاله ای از عشق به خدای تبارک و تعالی و حیات الهی و قلبش مملو از عشق خدا بوده اگر عصمت نداشت هیچ مانعی نبود هیچ ضامن اجرایی مثل توحید وجود ندارد قلبش مملو از محبت خدا بوده و در این نمایش دو عامل که یکی عامل عشق به خدا و دیگری عشق به دنیا و شهوت بود که اینها با انسان دارند می جنگند تا انسان در کدام هاله و فضا واقع گردد اگر در فضای عشق الهی واقع شد بقیه اش آشغال می باشد و اگر عشق مجازی بود آقا عشق فقط عشق به خداست عشق حقیقی عشق به خداست اشد حب لله ، عشق یعنی محبت شدید عشق عالی عشق به خداست و چون خدای تبارک و تعالی هیچ راهی به ذات مبارکش نیست عشقش در محمد و آل محمد تجلی نموده است و عشق مجازی ، سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد پس عشق خدا عشق حقیقی و عشق اهل بیت عشق مجازی و مجاز یعنی عبور از این ، اهل بیت آیینه هستند ما نیامده ایم بت پرستی کنیم اینها نیامده اند سد راه ما گردند شما در آیینه خودت را می بینی ما در این آیینه خدا را می بینیم اهل بیت آیینه تمام نمای خدا هستند به تحقیق عرض می کنم اهمیت ذکر صلوات هم از این نکته ناشی می شود سر صلوات اینست که انسان لحظه به لحظه با دریای فضیلت اهل بیت آشنا گردیده انس بگیرد و شکل آنها گردد پس بهترین عمل اینست در نتیجه نماز و اعمال هم نورانی می گردد پس سخنم را خلاصه می کنم یا عشق الهی که اینست و یا شهوات که این دومی عشق نیست بهترین و عالی ترین عشقی که هست عشق زلیخا بود که وقتی معشوقش یوسف با آن هیبتش در مشکل و دردسر افتاد رهایش ساخت خیلی عاشق ها معشوق ها را کشتند و خیلی معشوق ها هم عاشق ها را کشتند نسل جوان گول همدیگر را نخورید با یک کرشمه تمام حیثیت خانواده را زیر پانگذارید مگر خیال کردید که ازدواج یک امر آسانی می باشد؟ ازدواج مربوط به کبار و بزرگان قوم می باشد بایستی اکابر قوم دخالت نمایند یک جوان نمی تواند به تنهایی برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرد وقتی دو تا جوان از شکل و رنگ همدیگر خوششان می آید دیگر تمامی ارزشهای خانوادگی را زیر پایشان له می کنند که چی؟ این همه افراد در طول تاریخ ادعای عاشق و معشوقی نموده و بالاخره همدیگر را کشته اند هم در زمان ما و هم در گذشته تاریخ ، این عشق نیست این شهوت می باشد عشق فقط عشق الهی می باشد .


  • حالا اين انسان با اين امتياز ، خودش را به شهوات مي فروشد . شهوات مقول به تشكيك است. طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت /به در آي تا ببينــي طيــران آدميــت.بنده كه دلم مي خواهد كه دستم را ببوسند ، اين شهوت است ، بنده كه دلم مي خواهد مردم به من سلام كنند اين شهوت است . بنده كه دلم مي خواهد مريد داشته باشم اين شهوت است . شهوت فقط محدود به شهوت جنسي نيست . اين كه من دلم مي خواهد معروف بشوم و سمعه و ريا بكنم ، اين شهوت است . اصلاَ خود مطرح شدن مايه بدبختي است ، چون « المرء لنفسه لم يعرف ، فاذا عرف صار لغيره » ، وقتي انسان معروف شد ديگر براي خودش نيست . اگر كسي ميل داشته باشد كه مطرح بشود ، يا خود نمايي كند ، آنوقت خداوند متعال مي فرمايد من به او نظري ندارم . اين كمر آدم را مي شكند . البته اگر خدا انسان را مطرح بكند تا مردم از او استفاده كنند آن فرق مي كند .


  • سعدي اگر عاشقي كني و جواني /عشق محمد بس است و آل محمد /بايد عشق اهل بيت عليهم السلام را در آنها ايجاد كرد؛ چون دسترسي به خداوند متعال، به طور مستقيم وجود ندارد؛ چه در فكر و چه در عمل و تجلي صفات خداوند، در اين خاندان است و ما بايد عشق اين خاندان را در نهاد جوانان ايجاد كنيم. ما بايد براي جوان دانشجو بيان كنيم كه مكتب اهل بيت عليهم السلام، مكتب ايثار است و اينها فداكاري كردند تا دين باقي بماند؛ آيا تو حاضر نيستي درس بخواني و باتقوا شوي؟ تو حاضر نيستي از اين شهوت بگذري؟


  • يك كسي آمد موعظه خواست از اميرالمومنين (عليه‌السلام) حضرت فرمود اينجور نباش كه بدان عمل آخرت بخواهي قانع نباشي آرزوهاي طول و دراز داشته باشي اين جور نباش از كساني نباش كه نسبت به مردم بد بين است خيال كرده كليد بهشت دست خودش است و بقيه جهنمي ، اینکه مردم را نجاتدهی خودت را سعي كن از جهنم نفس و هلاكت نجات بدهي اينجور نباش نسبت به مردم با نظرخفت و سبكي تماشا كني و با نظر عظمت به خودت وقتي كه پولدار مي‌شود امكانات پيدا مي‌كند سبك مغزي مي‌كند و مفتون مي‌شود و وقتي فقير مي‌شود خيلي مأيوسانه اينجور نباش در عمل خيلي كوتاهي مي‌كند ولي وقتي چيزي مي‌خواهد مبالغه مي‌كند كاري ازو مي‌خواهند كوتاهي مي‌كند كار ديگر مي‌خواهند با مبالغه مي‌خواهد انجام بشود شهوت كه بهش مي‌آيد گناه را جلو مي‌اندازد و توبه را پس مي‌اندازد گناه را انجام مي‌دهد ولي مي‌گويد بعدا توبه مي‌كنيم و اين كار خطرناكي است اينجور نباشد وقتي كه ناراحتي در مي‌آيد ازش از دين و مذهب خارج مي‌شود موعظه مي‌كند صحبت مي‌كند ولي خودش موعظه نمي گيرد معتبر نمي شود خيلي موعظه مي‌كند خيلي حرف مي‌زند براي ديگران اما خودش متحد نمي شود مشكلي دارم زدانشمند مجلس باز پرس توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي‌كنند اول بايد خود توبه كند خدا تعالي در حديث قدسي مي‌فرمايد اول خودت را موعظه كن بعد مردم را ، از من خجالت بكش بعضي از علما وقتی این حديث راديدند منبر را تعطيل كردند ... واي بر كسي که حرف خوب بزند و خودش نباشد جهنم كه اگر بويش به دنيا برسد همه هلاك برسد جهنم و جهنميان از بوي تعفن عالمي كه به علمش عمل نكند متعزيند خدا توفيق عمل بدهد مي‌فرمايد كه اينجور نباش كه موعظه مي‌كند ولي متحد نمي شود و در قول و سخنراني پز مي‌دهد سخنراني مي‌كند در عمل مي‌آيد كمي مي‌شود سبقت مي‌گيرد در چيزي كه فاني و دنيايي است در چيزهايي كه باقي است مسامحه مي‌كند از اينها نباش که ضرر را نفع مي‌داند نفع را ضرر مي‌داند به عقلش رفتار نمي كند از اينها نباش از موت مي‌ترسد ولي از دست رفتن فرصت نمي ترسد از فرصت استفاده می كند گناهان ديگران را بزرگ مي‌داند ولي گناه خودش را كوچك مي‌داند كار ديگر را كوچك مي‌داند ولي كار خودش را بزرگ مي‌داند به مردم طعنه مي‌زند ملامت مي‌كند و به خودش مداهنه مي‌كند روغن مالي مي‌كند سر خودش كلك مي‌زند شيره مالي مي‌كند از مردم توقع همه چي دارد توقع خوبي دارد از اينها نباشد جوري باشد علم و عمل توأم باشد و سعادت تو را تأمين كند.


  • علماي اسلام ورثه انبياء هستند .نفسانيت ندارند .من كه سراپا شهوت وغضب هستم .من كه عالم اسلام نيستم .مردم امروز باهوش هستند .وصيت نامه امام علي (ع) خيلي مطلب دارد اما اين مهم است .
"

محکومیت لغومجلس ترحیم مرحوم موسوی توسط آیت الله امجد

محکومیت جسارت به جنازه و لغو مجلس ترحیم

مرحوم میراسماعیل موسوی توسط آیت الله امجد

آیت الله محمود امجد پس از لغو مجلس ترحیم مرحوم میراسماعیل موسوی پدر مهندس میرحسین موسوی از برخوردهایی که در تشییع جنازه شد و ....... بشدت ناراحت بوده و ضمن همدردی با میرحسین موسوی و خانواده آن مرحوم ، این رفتارهای سخیف و دور از منطق وخرد را محکوم نمود.

استاد چنین برخوردهایی را مغایر با موازین اسلامی و اخلاقی دانست.

گفتنی است مرحوم میر اسماعیل موسوی که چندی پیش در بستر بیماری بود، چهارشنبه ۱۰ فروردین ماه 90 درگذشت.

حاج میر اسماعیل موسوی، تاجری خیر و در شهر خامنه صاحب نام بود . وی برای موفقیت و رونق تجارت برنج و چای همراه همسر و ۳ پسر و ۲ دخترش به تهران عزیمت کرد و در محله ی درخونگاه از محلات جنوبی شهر تهران ساکن شد.

حاج میراسماعییل پسر عمه مرحوم حاج شیخ سیدجواد خامنه ای ، پدر آیت الله سید علی خامنه ای بود. مرحوم حاج میراسماعیل بسیار مانوس با قرآن کریم بود و در مغازه اش علاوه بر آن تفاسیر مختلف دیده می شد.

وی در سن 103 ساگی و پس از تحمل 15 سال بیماری، دار فانی را وداع گفت.

http://ostadamjad.blogfa.com/post-316.aspx

چیزهایی که در مدرسه یاد نمی دهند

صحنه ای از فیلم مورد علاقه‌ام، مدرسه راک

مدرسه‌های ایران مثل بقیه مدرسه‌های دنیا چیزهای مزخرفی هستند. زحمات معلم‌ها و غیره به کنار ولی یک آدم معمولی دوازده سال به مدرسه می رود بدون اینکه یاد بگیرد در جامعه زندگی کند. احتمالا آخرین سه معادله سه مجهولی که یک نفر حل می‌کند در همان دوران راهنمایی است. آخرین جذر هم احتمالا در همان راهنمایی گرفته می‌شود و احتمالا من و شما هیچکدام عدد اتمی آهن را یادمان نیست و به زحمت ممکن است بتوانیم چهار کتاب از سمرقندی نام ببریم.

اما بعد از دوازده سال باید وارد جامعه بشویم. حالا بگویید برویم دانشگاه و بعد از شانزده، هجده یا بیست و دو سال درس خواندن با لیسانس، فوق لیسانس یا دکترا وارد جامعه بشویم… و تازه کلی چیز هست که بلد نیستیم. از یک چک نقد کردن در بانک تا قانون کاری که قرار است بر مبنایش کار کنیم تا حرف زدن با کسی که دوستش داریم.

ما در مدرسه و آن بیست و دو سال خیلی چیزها یاد می‌گیریم اما در خیلی چیزها هم کاملا بی سواد می مانیم. همین شد که تصمیم گرفتم این قوانین را برایتان بنویسم که قبل از ورود به جامعه مرورش کنید. زندگی جدی نیست ولی قانون های بامزه‌ای دارد که در مدرسه درسشان نمی‌دهند. این متن اولین بار در سال ۱۹۹۶ نوشته و چاپ شده و ممکن است بارها و بارها به فارسی ترجمه شده باشد ولی به نظرم ارزش دارم ترجمه آزاد خودم را هم بکنم.

قانون اول.

زندگی عادلانه نیست. اینهمه دین و بقیه داستان‌ها برای همین وجود دارند. یک نوجوان یا یک دکتر سی ساله که تازه در شرکتی استخدام شده دائم تکرار می‌کند که «این عادلانه نیست». شاید روزی ۸ بار. قانون اول را تکرار کنید «عدالت مبنای چیز خاصی در دنیا نیست.»

قانون دوم.

جهان واقعی ارزش زیادی برای شخصیت شما قایل نیست. بر خلاف مدرسه و خانواده که فکر می کنند شخصیت شما چیز مهمی است، برای محیط کار خروجی از همه چیز مهمتر است و هر کس قبل از اینکه محترم و متشخص باشد، باید کارا باشد. اگر فکر می کنید در مدرسه به شخصیت شما احترام نمی‌گذارند منتظر دنیای واقعی باشید تا نظرتان اصلاح شود. اگر فکر می کنید عدم احترام عادلانه نیست، به قانون یک رجوع کنید.

قانون سوم.

با خروج از دانشگاه یا مدرسه، ماهی یک میلیون درآمد نخواهید داشت و چیزی را هم طراحی نمی‌کنید. برای رسیدن به کارهای خوب باید مدت نسبتا زیادی تلاش کنید. اکثر چیزهایی که در دانشگا خوانده‌اید به درد محیط کار نمی‌خورند.

قانون چهارم.

اگر فکر می‌کنید معلمتان خیلی سخت گیر بوده، منتظر دیدن رییستان باشید. رییس شما بر خلاف معلم شما برای کار کردن با شما حقوق نمی‌گیرد.

قانون پنجم.

در بچگی همیشه کسی برای مقصر قلمداد بودن داشته‌اید. خانواده خوب نبوده یا معلم بد نمره داده. اما اگر بیست سی سالتان بشود و از دهنتان در بیاید که تقصیر مادرتان بوده که زندگی‌تان به هم خورده یا تقصیر مدیرتان بوده که حقوق‌تان کم است یا اخراج شده‌اید، همه به شما خواهند خندید. در دنیای واقعی خودتا مسوول کارهای خودتان هستید.

قانون ششم.

پدر و مادر شما قبل از به دنیا آمدن شما آدم‌های بسیار باحالتری بوده‌اند. روند خستگی و بی‌حوصلگی و بی‌هیجانی پدر و مادرتان از وقتی شروع شده که شروع کرده‌اند به حساب کردن پولشان برای خریدن پوشک برای شما، کار کردن برای مخارج تحصیل شما و وقت گذاشتن برای تمیز کردن اتاقتان. تمام مدتی که شما مشغول برنامه‌ریزی کارهای باحال زندگی‌تان بوده‌اید را آن‌ها مشغول فراهم کردن غذا و خانه و غیره برای شما بوده‌اند.

قانون هفتم.

مدارس سعی می کنند مفهوم رد شدن را ملغی کنند. تقریبا همه ورودی‌هایی که به تحصیل ادامه می‌دهند دیپلم می‌گیرند و تقریبا همه کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند مدرک می‌گیرند. در جامعه تقریبا ده درصد آدم‌ها شغل ندارند و دنبال شغل می‌گردند. تعداد بیشتری هم در عشق و غیره شکست می‌خورند و کسی هم تلاش نمی‌کند برایشان کلاس تقویتی بگذارد.

قانون هشتم.

زندگی نه ترم دارد نه تعطیلی تابستان. از شما انتظار می‌رود از یک لحظه به بعد هر روز هشت یا نه ساعت کار کنید و هر چهار ماه یکبار هم وارد یک زندگی جدید نمی‌شوید. به قانون اول و دوم هم مراجعه کنید. از این به بعد باید کار کنید و کار کنید و متاسفانه کارهای خیلی خیلی کمی هستند که کاملا لذت بخش باشند یا از آن مهمتر به شما اجازه خودشکوفایی بدهند.

قانون نهم.

تلویزیون واقعی نیست. در برنامه صدا و سیما هر خانواده کوچک یک خانه زیبا دارد و یک ماشین و مسافرت. در هیچ برنامه تلویزیونی آدم‌ها یک سوم زمان سریال را سر کار نیستند و در سریال‌های ماه رمضان، همه مشکلات در روز بیستم به اوج می‌رسند و روز بیست و هشتم همه چیز حل شده و همه خوشحالند.

قانون دهم.

اکثر شاگردهای لوس کلاس و خودشیرین‌ترین‌ها یا خرخوان‌ترین‌هایی که زمان مدرسه می‌دیدید، در آینده یا رییس شما خواهند شد یا دارای بقیه موقعیت‌های خوب جامعه.

قانون یازدهم.انسان نامیرا یا زودمیرا نیست. شما هم مثل اکثر آدم‌های دیگر باید تقریبا هفتاد هشتاد سال زندگی کنید و بعد بمیرید. تاتوی روی بدن، تا پیری با شما خواهد بود همانطور که مفاصل دردناک ناشی از ورزش نکردن. انتخاب با خودتان است ولی یادتان باشد که قرار است حدود هفتاد هشتاد سال همین بدن باشید.

قانون دوازدهم.

همه بالایی ها را بدانید و شاد باشید. زندگی کوتاه است. خانواده مزاحمند، کار سخت است و زندگی حوصله سر بر اما هر چقدر زودتر لذت بردن از زندگیتان را شروع کنید، بهتر است.

تکمله.

اینها همه و همه برای وقتی هستند که بخواهید در شرایط معمول جامعه بازی کنید. مطمئنا می‌توانید به انتخاب خودتان یک قدم عقب‌تر بروید و به تمام این قوانین به عنوان قواعد یک بازی نگاه کنید. بازی‌ای که می‌شود به آن داخل شد یا نشد. داستان مهم این است که مسخره داور نباشید و اگر وارد بازی «جامعه خبیث سرمایه داری»‌ می‌شوید حداقل بخش بیشتری از قوانینش را بدانید.
"

دانشگاه ویژه فرهنگیان در همه استانها راه اندازی می شود

دانشگاه ویژه فرهنگیان در همه استانها راه اندازی می شود
کرمانشاه - خبرگزاری مهر: وزیر آموزش و پرورش گفت: امسال در همه استانهای کشور دانشگاه ویژه فرهنگیان برای تربیت نیروی انسانی متخصص تاسیس می شود.

به گزارش خبرنگار مهر در کرمانشاه، حمیدرضا حاجی بابایی در حاشیه سفر هیئت دولت به استان کرمانشاه در جمع خبرنگاران، اظهار داشت: امسال مهمترین اولویت وزارت آموزش و پرورش راه اندازی دانشگاه ویژه فرهنگیان و تربیت معلم به منظور تربیت و تامین نیروی انسانی متخصص مورد نیاز این وزارتخانه است.

وی افزود: مقاوم سازی و بازسازی فضاهای آموزشی، توجه جدی به کتب درسی و ساماندهی نیروی انسانی با برگزاری آزمون از دیگر اولویتهای کاری امسال وزارت آموزش و پرورش است.

وزیر آموزش و پرورش در ادامه با اشاره به اینکه از امسال طی یک برنامه پنج ساله بی سوادی در کشور به صفر خواهد رسید، گفت: برنامه ریزی دقیقی برای انجام این طرح انجام گرفته است.

وی خاطرنشان کرد: امسال توجه خاصی به آموزش قرآن در مدارس به خصوص مدارس ابتدایی صورت خواهد گرفت، به طوری که یک ساعت آموزش قرآن برای این مقطع در نظر گرفته شده است.

حاجی بابایی در ادامه با بیان اینکه نگاه وزارت آموزش و پرورش به استان کرمانشاه ویژه است، گفت: به این استان به دلیل مرزی بودن و صدمات بسیاری که در دوران جنگ تحمیلی دیده باید به صورت خاص توجه شود.

وزیر آموزش و پرورش خاطرنشان کرد: در سفر سوم هیئت دولت مصوبات خوبی برای استان به تصویب خواهد رسید که در حوزه آموزش و پرورش توجه خاصی به تجهیز مدارس، احداث نمازخانه، سالن ورزشی و استخر از این جمله است.

انتقاد شدید آیت الله العظمی سیستانی از مستند «ظهور بسیارنزدیک است»

اختصاصی حوزه نیوز

انتقاد شدید آیت الله العظمی سیستانی از مستند «ظهور بسیارنزدیک است»


اشاره، یکی از اساتید حوزه علمیه قم با اشاره به سفر اخیرش به عتبات عالیات و دیدار با برخی مراجع عظام عراق، از ابراز نگرانی حضرت آیت‌الله سیستانی، درباره پخش برخی مسایل انحرافی مبنی بر تطبیق اشخاص و تعیین وقت برای ظهور حضرت حجت(عج) خبر داد.

به گزارش مرکز خبر حوزه، آنچه در پی می‌آید، حاصل گفتگوی خبرنگار مرکز خبر حوزه، با حجت‌الاسلام‌والمسلمین نجم‌الدین طبسی استاد درس خارج کلام اسلامی و مهدویت حوزه علمیه و کارشناس مسائل وهابیت است که بخشی از دغدغه‌ها، ابراز نگرانی‌ها و انتقادات حضرت آیت‌الله سیستانی را پیرامون برخی مباحث مطرح شده درباره مهدویت به ویژه فیلم مستند «ظهور بسیار نزدیک است» و ... را بازگو نموده است.

در سفر اخیرم به عتبات عالیات که مصادف با ایام نوروز بود به دیدار برخی مراجع عراق از جمله حضرت آیت الله سیستانی نائل شدم که در این دیدار ایشان انتقادات شدیدی نسبت به بروز برخی انحرافات در زمینه ظهور حضرت حجت (عج) داشتند.

ایشان از مراجع برجسته جهان اسلام محسوب می شوند و ثبات عراق، حفظ وحدت و یکپارچگی این کشور رهین رهبری های این مرجع آگاه شیعه است.

*توقیت و تطبیق برای ظهور حجت، عقاید مردم را تضعیف می کند

ابراز نگرانی حضرت آیت الله سیستانی درباره پخش برخی مستندات و حرف های انحرافی در زمینه نزدیک بودن ظهور بسیار محسوس بود؛ ایشان جریانات انحرافی تعیین وقت و تطبیق اشخاص در نزدیک بودن ظهور حضرت حجت (عج) و دست های پشت پرده این جریانات را نگران کننده توصیف کرده و تصریح داشتند: « توقیت ها و تطبیق ها برای نزدیک بودن ظهور حضرت حجت(عج) بسیار نگران­کننده است و این مطالب عقاید مردم را هدف گرفته و باعث تضعیف اعتقادات جامعه می شود».

ایشان تاکید کردند: « چنین جریاناتی نباید در کشوری مانند ایران شکل بگیرد، یک روز شعیب بن صالح را به یک فرد و بار دیگر به فرد دیگری تطبیق می‌کنند است، این مسائل نگران کننده است».

دو مسئله توقیت و تطبیق مهمترین انتقاداتی بود که این مرجع عالیقدر شیعه درباره پخش برخی مستندات در زمینه نزدیک بودن ظهور داشتند و تاکید می کردند:« مردم از این جریانات پرهیز کنند و مراقب باشند، چون این مطالب با عقاید آنها بازی می کند و باعث تضعیف معتقداتشان می شود».

*سربازان امام زمان (عج) در برابر انحرافات محکم ایستاده‌اند

بعد از انتقادات و ابراز نگرانی ایشان از جو ایجاد شده در ایران، خدمت ایشان عرض کردم، سربازان امام زمان (عج) و حوزویان آگاه در سنگرهای دفاع از مذهب، اعتقادات و مکتب اهل بیت (ع) محکم ایستاده، تلاش بی وقفه دارند و مشغول کار هستند و برای نمونه نشست نقد و بررسی مستند « ظهور بسیار نزدیک است» را برای ایشان تشریح کردم.

از بحث هایی که بنده درباره شخصیت شعیب بن صالح، سید یمانی و... در این نشست داشتم، گفته و انتقاداتی که از مستندات این آقایون داشتم را عرضه کردم و گفتم در این نشست « مستند ظهور بسیار نزدیک است» مورد نقد قرار گرفت و مستنداتشان تضعیف شد و جلسه مورد استقبال طلاب قرار گرفت و نوارها و سی دی های آن تکثیر و منتشر شد.

*تقدیر از معاونت تهذیب حوزه

ایشان از این‌که معاونت تهذیب حوزه های علمیه در مدرسه علمیه فیضیه برای صدها نفر از طلاب و فضلای حوزه چنین نشستی را برگزار کرده، تقدیر و ابراز خوشحالی نمودند.

حضرت آیت‌الله سیستانی از این‌که بالاخره اگر جریانات انحرافی به وجود آمده، جریاناتی هم در حوزه هست که در مقابل آنها بایستد و مردم را آگاه کند و جلوی این انحرافات را بگیرد بسیار خرسند شدند و بیان داشتند: « شروع این انحرافات از کتاب هایی است که به بیان کرامات پرداختند، این کتاب ها عقاید مردم را ضعیف می کند».

ایشان تصریح کردند: « در دوران صدام به ندرت از ایران برای ما کتاب می رسید، ولی امروز معمولاً از کتاب هایی که در ایران منتشر می شود مطلع هستم و متأسفانه برخی کتاب هایی که درباره کرامات و مسائل عرفانی برخی عرفا تالیف می شود، مقدمه جریانات انحرافی است.

*ابراز خرسندی از موضع‌گیری حوزه علمیه قم

ایشان در پایان بار دیگر از موضع گیری حوزه علمیه قم، علیه این مستندات ابراز خرسندی کردند و برای کسانی که مقابل این جریانات انحرافی ایستاده اند و روشنگری می کنند، بسیار دعا کردند.

تهیه و تنظیم: « سید رضا حسینی»

ارغوان (سایه)

دانلود شعر ارغوان با صدای هوشنگ ابتهاج

ارغوان
ارغوان
شاخه ی همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفته است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است،
آسمانی به سرم نیست،
از بهاران خبرم نیست،
آن چه می بینم دیوار است
آه، این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی است
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی است

هرچه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه ی خاموش فراموش شده،
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده،
یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنها است
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد

ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید

ارغوان
پنجه ی خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس
کی بر این دره غم می‌گذرند؟

ارغوان
خوشه ی خون
بامدادان که کبوترها
برلب پنجره ی باز سحر غلغه می‌آغازند،
جام گلرنگ مرا
بر سر دست بگیر،
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند

ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ی ناخوانده من

ارغوان،
شاخه ی همخون جدا مانده من

هوشنگ ابتهاج

ه. ا. سایه

فروردین ۱۳۶۳

http://tarabestan.com/?p=418

در احوال بایزید بسطامی

بایزید بسطامی

نقل است که گفت مردی در راه حج پیشم آمد.
گفت: «کجا می روی؟»
گفتم: «به حج.»
گفت: «چه داری؟»
گفتم: «دویست درم.»
گفت: «بیا به من ده که صاحب عیالم و هفت بار گرد من در گرد که حج تو این است.»
گفت: «چنان کردم و باز گشتم.»

***

و گفت: «از نماز جز ایستادگی تن ندیدم و از روزه جز گرسنگی ندیدم. آنچه مراست از فضل اوست نه از فعل من.»

***

و گفت: «کمال درجه عارف سوزش او بود در محبت.»

عطار نیشابوری

تذکره الاولیا
در احوال بایزید بسطامی



مناجات

ای عزیز

سری که درو سجود نیست، سفچه به ازو

و دستی که درو جود نیست، کفچه به ازو

الهی!

چون همه آن کنی که خواهی، از این مفلس بیچاره چه خواهی؟

الهی!

یافت تو آرزوی ما است، دریافت تو نه به بازوی ما است.

الهی!


همه از تو ترسند و من از خود.

از تو همه نیکی دیده ام و از خویش همه بد.

خواجه عبدالله انصاری

مناجات نامه » صفحه ۱۹۵


من نگران اسلام هستم

امام خمینی

من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانى هست و زیاد است. آدم هاى جاهلى هستند که به خیال خودشان خدمت می ‏کنند براى اسلام، خدمت می ‏کنند، لکن سر خود کارهایى مى‏کنند که ضرر به حیثیت اسلام می خورد. ”

فرازی از سخنرانی امام در تاریخ ۲۶ آذر