به مناسبت ایام میقات و حج ابراهیمی(3)
****
خدا دوستی ابراهیم (ع)
بعضی از فرشتگان به خداوند عرض کردند : « دوستی تو با ابراهیم به خاطر آن همه نعمت های فراوانی است که به او عطا کرده ای!؟»
خداوند خواست به آنها نشان دهد که چنین نیست ، بلکه ابراهیم ، خدا را به حقّ شناخته است ، به جبرئیل فرمود: « در نزد ابراهیم مرا یاد کن.»
جبرئل کنار ابراهیم آمد ، دید او کار گوسفندان خود است ، روی تلی نشست با صدای بلند گفت :
« سُبُّــوحٌ قُـــدوّسٌ رَبُّ المَلائِـــکةِ والـــــرُّوحِ ؛ پاک و منزه است خدای فرشتگان وروح.»
ابراهیم تا نام خدا را شنید ، آن چنان شور و حالی پیدا کرد و هیجان زده شدکه زبان حالش این بود:
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه نثار دهم در هوای دوست
دل زنده می شود به امید وفای یار جان رقص می کند به سماع کلام دوست
ابراهیم به اطراف نگاه کرد و شخصی را روی تلّ دید نزدش رفت و گفت :
« آیا تو بودی که نام دوستم را به زبان آوردی؟»
گفت : آری.
ابراهیم گفت: با دیگر از نام دوستم یاد کن، یک سوّم گوسفندانم را به تو خواهم بخشید.
او گفت: سُبُّــوحٌ قُـــدوّسٌ رَبُّ المَلائِـــکةِ والـــــرُّوحِ
ابراهیم با شنیدن این واژه ها که یادآور خدای یکتا و بی همتا بود چنان لذت می برد که قابل توصیف نیست ، نزد آن شخص رفت و گفت : یک بار دیگر نام دوستم را یاد کن ، نصف گوسفندانم را به تو خواهم بخشید.
آن شخص برای بار سوم ، واژه های فوق را تکرار کرد ، ابراهیم نزد او رفت و گفت : یک بار نام دوستم را یاد کن ، همه گوسفندانم را به تو می دهم.
آن شخص ، آن واژه هارا تکرار کرد.
ابراهیم گفت : دیگر چیزی ندارم؛ خودم را به عنوان برده بگیر ، و یک بار دیگر، نام دوستم را به زبان آور!
آن شخص نام خدا را به زبان آورد ، ابراهیم نزد او رفت و گفت : اینک من و گوسفندانم را ضبط کن که همه از آن تو هستیم.
جبرئل خود را معرفی کرد و گفت :من جبرئلیم ...به راستی مراحل دوستی با خدا را به آخر رسانده ای، سزاوار است که خداوند تو را به عنوان خلیل ( دوست خالص) خود بگزیند.»
معراج السعادة صفحه 491
www.kermanshahsabz.blogspot.comكرمانشاه سبز آمد
پاسخحذفعید شما مبارک
پاسخحذف