اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ

* هوشنگ ابتهاج (سايه)

نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان
سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان

در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان
گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان

هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن
آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان

اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ
بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان

اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي
هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان

آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون
من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان

پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان

پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم!
آمدنت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر