فتحعلي شاه قاجار گاه گاهي شعر مي سرود ؛
روزي شاعر دربار را به قضاوت درباره ي شعرش خواند. شاعر كه شعر را نپسنديده بود ، بدون واهمه نظر خود را بيان كرد . فتحعلي شاه دستور داد تا او را به طويله ببرند و در رديف چارپايان به چراخور طويله ببندند . شاعر مدتي آن جا بود تا آن كه شاه دوباره او را طلبيد و از نو شعر را برايش خواند . سپس پرسيد: حالا چطور است ؟
شاعر بدون آن كه جوابي دهد راه خروج را پيش گرفت .
شاه پرسيد : كجا مي روي ؟
گفت : به طويله !
از سعدي تا آراگون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر