وقت ها و لحظه ها

يکي از صلحاي لبنان که مقامات او ميان عرب مشهور بود، به جامع دمشق درآمد، برکه حوض کلاسه رفت طهارت همي ساخت، ناگاه پايش لغزيد و به داخل آب افتاد و با رنج بسيار از آب نجات يافت . مشغول نماز شد، پس از نماز يکي از اصحاب نزدش آمد و گفت : مشکلي دارم ، اجازت دهي.

مرد صالح گفت :آن چيست؟

او گفت : به ياد دارم که شيخ بر روي درياي روم راه رفت و قدمش تر نشد، ولي براي تو در حوض کوچک حالتي پيش آمد؟ نزديک بود به هلاکت برسي ؟

مرد صالح پس از فکر و تامل بسيار به او گفت : آيا نشنيده اي که خواجه عالم ، سرور جهان رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

لــي مع الله وقت لا يسعني فيه ملک مقرب ولا نبي مرسل :

مرا با خدا وقتي هست که در آن وقت آن چنان يگانگي وجود دارد که فرشته ويژه و پيامبر مرسل در آن نگنجند.

ولي نگفت علي الدوام هميشه بلکه فرمود: وقتي از اوقات .

آن حضرت در يک وقت چنين فرمود: که جبرئيل و ميکائيل به حالت او راه ندارند ولي در وقت ديگر با همسران خود حفصه و زينب ، دمساز شده ، خوش مي گفت : و مي شنيد.

مشاهده الابرار بين التجلي و الاستتار: مشاهده و ديدار نيکان ، بين آشکاري و پوشيدگي است .

مشاهده الابرار بين التجلي و الاستار. مي نمايد و مي ربايند.

ديدار مي نمايي و پرهيز مي کني

بازار خويش و آتش ما تيز مي کني

اشاهد من اهوي بغير وسيله

فيلحقني شان اضل طريقا

* * * * *

يکي پرسيد: از آن گم کرده فرزند

که اي روشن گهر پير خردمند

ز مصرش بوي پيراهن شنيدي

چرا در چاه کنعانش نديدي ؟

بگفت : احوال ما برق جهان است

دمي پيدا ودگر دم نهان است

گهي بر طارم اعلي نشينيم

گهي بر پشت پاي خود نبينيم

اگر درويش در حالي بماندي

سر و دست از دو عالم بر فشاندي

گلستان سعدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر