دبیرکل کانون همبستگی فرهنگیان ایران و استاد دانشگاه تربیت معلم گفت: تمام تغییرات ایجاد شده در ساختار نظام آموزشی مدارس از ابتدا تا کنون براساس سلیقه وزرای آموزش و پرورش بوده و هیچکدام استانداردهای لازم را نداشته اند. | |
علی فائزی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: به اعتقاد من آموزش و پرورش ایران همچون بنای کلنگی می ماند که هر وزیری که مالک آن شد یک نقاشی روی آن کشید و رفت و در زمان خود نیز مورد تشویق معاونان و مدیران خود قرار گرفت. این استاد دانشگاه تربیت معلم ادامه داد: این ساختمان باید همان ابتدای انقلاب اسلامی تخریب و براساس تعلیم و تربیت اسلامی بنا می شد تا مطابق با فطرت انسان باشد در حالی که هم اکنون اینگونه نیست و آموزش و پرورش ما مطابق با فطرت انسان بنا نشده است و به همین دلیل جذابیتی برای دانش آموزان ندارد و آنها همیشه از مدرسه و کلاس درس فراری هستند. فائزی با بیان اینکه تغییر بخشی از ساختار نظام آموزشی، موجب پیشرفت کل نظام آموزشی نخواهد شد، گفت: هم اکنون اینگونه است که وزرای آموزش و پرورش بخشی از ساختار را تغییر می دهند و بعد از یک یا دو سال آن را نظاره کرده و سپس عنوان می کنند که این نظام نیز دچار مشکلات متعددی بوده است. این استاد دانشگاه تربیت معلم افزود: اگر یک موجود زنده دائم از یک ناحیه بدن رشد فیزیکی کند در حالیکه اجزای دیگر ثابت و بدون رشد مانده اند، علاوه بر بد شکلی در ظاهر، دچار مشکلات متعدد جسمی هم می شود. نظام آموزش و پرورش ما نیز هم اکنون بدین شکل است و دائم از یک ناحیه دچار تغییر می شود در حالیکه سایر اجزا ثابت مانده اند. دبیر کانون همبستگی فرهنگیان ایران هماهنگی در رشد سایر ابعاد تربیتی، اندیشه، جسم و روحی در نظام آموزش و پرورش را لازم و ضروری دانست و گفت: نظام آموزشی کنونی اهداف ما را برآورده نمی سازد و باید تغییر کند اما این تغییرات باید در کل نظام و نه تنها در بخش جزئی انجام شود. |
ساختار نظام آموزشی با سلیقه وزرا تغییر می کند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبهٔ او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بیبیخ هر روز زردتر و خشکتر
پاسخحذفگازری بود و مر او را یک خری
پشت ریش اشکم تهی و لاغری
در میان سنگ لاخ بیگیاه
روز تا شب بینوا و بیپناه
بهر خوردن جز که آب آنجا نبود
روز و شب بد خر در آن کور و کبود
آن حوالی نیستان و بیشه بود
شیر بود آنجا که صیدش پیشه بود
شیر را با پیل نر جنگ اوفتاد
خسته شد آن شیر و ماند از اصطیاد
مدتی وا ماند زان ضعف از شکار
بینوا ماندند دد از چاشتخوار
زانک باقیخوار شیر ایشان بدند
شیر چون رنجور شد تنگ آمدند
شیر یک روباه را فرمود رو
مر خری را بهر من صیاد شو
گر خری یابی به گرد مرغزار
رو فسونش خوان فریبانش بیار
چون بیابم قوتی از گوشت خر
پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر
اندکی من میخورم باقی شما
من سبب باشم شما را در نوا
یا خری یا گاو بهر من بجوی
زان فسونهایی که میدانی بگوی
از فسون و از سخنهای خوشش
از سرش بیرون کن و اینجا کشش