اتفاق دوم، "متأسفانه" تضعیف جایگاه ولایت و رهبری در کشور بود ، نمی توان انکار کرد که تا قبل از خرداد 88 رهبری با دخالت در هر کاری ، آن موضوع خاتمه یافته تلقی می شد و هر دو جناح کشور ، مطیع حکم رهبری بودند، اما بعداز خرداد88 این موضوع، اگر چه با لفظ و شعار ، انکار می شود ولی عملاًدیده می شود که جایگاه رهبری ، نفوذ معنوی و فراگیر خود را از دست داده است !! ، لایحه هایی از روحانیت نسبت به عملکرد رهبری صریحاً انتقاد می کنند .
گروهی با اقدام و رفتار غلط خود ، جایگاه رهبری را تا حد " رهبری یک جناح " پایین آوردند و نمونه هایی از این تفکر انحصاری را می توان در برداشت های یک طرفه از سخنان ایشان دانست و دید. این رفتارها در جامعه وبین مردم قابل انکار نیست ، اما در آینده چه عوارض و نتایجی خواهد داشت ؛ بستگی به میزان ترمیم اعتماد شکسته شده بین هر دو گروه روحانیت داردو امیدواریمروحانیت با روحانیون اختلاف جدی و حاد پیدا نکنند و به عبارتی ؛ اختلاف روحانیت علیه روحانیت درجامعه نمود پیدا نکند که در این صورت خسارت آن بر مردم و کشور اثرگذار خواهد بود.
« هزار دعا بر لب و هزار امید بر دل داریم ، امیدواریم این حماسه ها و حضور های زیبا و ایثارها و کرامت این مردم ، نتیجه ای در خور کام داشته باشد ، این مردم از هر نژاد وقوم و گروهی باشند از نژادشریف انسانی اند. امیدواریم که خسته و دل سرد نشویم و رنج مشترکی که یادگارقرون است و دل هایمان را به هم نزدیک کرده و شعارهایمان را واحد کرده و جهت مبارزه را متشکل کرده و قوام وجدت بخشیده به پایان برسد اما مهربانی دل ها و هم بستگی ه و گذشت ها هیچ گاه به پایان نرسد»
با سلام
پاسخحذفآری اینچنین بوده و خواهد بود برادراگر فریب و دروغ و خدعه و خرقه سالوس و نیرنگ اینچنین درتاریخ حیات ننگین خویش انسانهای ظلوم و جهول را به دام بی آب و دانه خویش نمیخواند و صدق و راستی و راست قامتی و حقیقت آن مجال حضور و ظهور مییافت سرنوشت بشریت اینگونه و در این مسیر رقم نمیخورد . به راستی شاید سوگند احتجاج ابلیس لعین در پیشگاه ربّ العالمین ( فبعزّتک لاغوینهم اجمعین )اینگونه باید تعبیر و تأیید گردد. و اینگونه است که ...و قلیل من عبادی الشکور...