بسمه تعالی
حضرت آيتالله العظمي حاج سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
با سلام و احترام
در روزگار سختي به سر ميبريم و ميدانم كه حضرتعالي بهتر از من نسبت به شرايط آگاه هستيد و بارها شنيدهام كه با بيان مطالبي متفاوت نگرانيهاي خودتان را مطرح كردهايد. اين روزها حتي بسياري بهعنوان مأمن و پناهگاه به منزل شما مراجعه كردهاند و از برخوردهايي كه با عزيزانشان ميشود با شما سخن گفتهاند و البته ميدانم كه حضرتعالي نيز بسيار از اين شرايط ناراحت شده و اقداماتي را براي پيگيري قضايا داشتهايد. مطلع شدهام در اين راستا ديدارهايي داشتهايد و به گفتوگو براي حل قضايا پرداختهايد. با اطلاع از اين شرايط تصميم بر آن گرفتم تا از جايگاه يكي از دلسوزان اين نظام و كشور با نگارش نامهاي نگرانيهايم را با شما در ميان گذارم.
آنچه كه موجب شد حضرتعالي مخاطب نامه اينجانب قرار گيريد، تلاشهايتان براي شكلگيري نظام در كنار بنيانگذار آن و نقش مهمتان در استقرار نظام بهعنوان يكي از اعضاي شوراي انقلاب، اولين دادستان كل كشور، رياست قوه قضائيه و ديوان عالي كشور پس از شهيد بهشتي و حضور در جايگاه امامت جمعه تهران براي سالهاي متمادي و مهمتر از همه وداع با قدرت براي رونق بخشيدن به حوزههاي علميه بوده است كه همگي بهخصوص قرار گرفتن در جايگاه مرجعيت ايجاب ميكند كه از يك طرف به عنوان وظيفه شرعي و از طرف ديگر احساس مسووليت نسبت به نظامي كه هم در استقرار و هم تثبيت آن نقش موثري داشتهايد، براي عبور از فضاي فعلي و نجات كشور از طريق انتقال واقعيتهاي جامعه به بزرگان نظام رسالت خويش را بهمنظور برونرفت از فضاي فعلي ايفا نماييد، همچنانكه تاكنون نيز عليرغم همه محدوديتها در اين عرصه تلاش نمودهايد.
جناب آقاي موسوي اردبيلي؛ طبيعي است كه هر كشوري همواره با فراز و نشيبهايي روبهرو است ولي شرايط حساسي كه اكنون كشور ما در آن قرار گرفته است موجب شده است كه يكي از استثناييترين وضعيتها را در طول تاريخ با آن مواجه باشيم كه بعنوان نمونه به مواردي از آن در عرصههاي مختلف اشاره مينمايم.
2- مهمترين رهاورد انقلاب اسلامي ما خط بطلان كشيدن بر استبداد 2500 ساله شاهنشاهي و حاكميت مردم بر سرنوشت اجتماعي خودشان بوده است كه در اصليترين شعار انقلاب «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» متبلور بود. متاسفانه برخلاف آنچه كه مشي عملي بنيانگذار نظام بود، يعني حكومت بر قلوب مردم، با سلب بديهيترين آزاديهاي مشروع شهروندان و ايجاد جو امنيتي و پليسي در جامعه، آرامش از جامعه سلب شده است به نحوي كه شهروندان بهخصوص قشر آگاه، نخبگان و دانشگاهي و بدون اغراق همه اقشار جامعه در بدترين وضعيت روحي و رواني و بدون اميد به آينده خود و فرزندانشان گذران زندگي مينمايند.متاسفانه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه به تعبير حضرت امام (ره) ميبايست در راس امور بوده و از انحراف كشور از مسيري كه قانون اساسي ترسيم نموده جلوگيري نمايند، باتوجه به سازوكارهايي كه در جهت فرمايشي شدن انتخابات توسط شوراي نگهبان اعمال شده است، به جز گروه اندكي از نمايندگان اصلاحطلب و اصولگراي منصف كه با درك واقعي از شرايط جامعه دلسوزانه نظرات خود را ابراز مينمايند، بهعنوان وكيل الدوله و نماينده نهادهاي امنيتي و نظامي و پيادهنظام چكمهپوشان در ايجاد اين فضا، خود نقش موثري را ايفا مينمايند. قوهقضائيه كه بايد بهعنوان قوهاي مستقل براساس تصريح قانون اساسي پشتيبان حقوق و آزاديهاي مشروع شهروندان باشد و به صورت بيطرفانه براساس اصل بيطرفي دادرس به فصل خصومت پرداخته و در پروندههايي كه يك طرف آن حاكميت است با حضور هيات منصفه و به صورت علني به اتهامات سياسي و مطبوعات رسيدگي نمايد، كه فلسفه آن اين است كه هيات منصفه كه نمايندگي افكار عمومي را برعهده دارد درخصوص مجرميت يا عدم مجرميت و استحقاق تخفيف مجازات يا عدم استحقاق اظهارنظر نمايند، به عنوان ابزار حاكميت و نهادهاي نظامي و امنيتي تبديل شده است. تا جايي كه با كمال تاسف رئيس قوهقضائيه به عنوان قاضي القضات، وظيفه خود را دفاع تمام قد از دولت ميداند و به آن افتخار مينمايد، غافل از آنكه قانون اساسي تمامي شهروندان حتي شخص رهبر را در مقابل قانون مساوي اعلام كرده است. حال اگر رسالت قوهقضائيه دفاع تمام قد از دولت است، پس شهروندان اين كشور كه مورد ظلم و اجحاف حكومت واقع ميشوند دعواي خود را بايد به كجا ببرند.
جاي تاسف است كه در شرايط فعلي هيچ مرجع قضايي كه پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گويي كه دستگاه قضا تنها شكل نماديني است كه عنواني از آن باقي مانده و قرار نيست كه مسوولانه و بدون دخالت گرايش سياسي به بررسي مسائل پس از انتخابات بپردازد. حضرتعالي كه از آغاز انقلاب تا پايان دوران حضورتان در سمتهاي حكومتي در دستگاه قضايي حضور داشتيد به خوبي ميدانيد كه هيچ زماني به اندازه اكنون نيروهاي نظامي و امنيتي در دستگاه قضا حضور نداشتهاند به طوري كه اختيارات اين قوه را محدود يا سلب كنند. هانطور كه آگاه هستيد در حوادث پس از انتخابات تعداد بسياري از نيروهاي انقلابي و شهروندان تنها به خاطر اعتراض به نتيجه انتخابات بازداشت شده و يا كشته و مجروح شدند و توسط نيروهاي بسيج و لباس شخصيها بسياري از اموال مردم تخريب شد و البته اين روند هنوز ادامه دارد و هر روز بسياري از نيروها احضار و بازداشت ميشوند.
به گفته برخي از كساني كه آزاد ميشوند بازجوها ميگويند كه تعيين حكم در اختيار آنها و نهادهاي ديگر است و قاضي و دستگاه قضايي در اين باره تصميم گيرنده نيست و اكنون به جاي آنكه دستگاه قضايي تامينكننده امنيت مردم باشد به نهادي براي ايجاد ارعاب و بازداشت تبديل شده است. شما شاهد وضعيت مطبوعات، دانشگاهها، روحانيون و گروههاي سياسي و صنوف مختلف هستيد كه در خفقان و فشار قرار دارند. برخوردهايي با تعدادي از دراويش صوفي، شيعه اثني عشري كه جزو شهروندان ايران هستند و از حق زندگي در كشور برخوردارند، ميشود و به آنها اجازه داده نميشود كه حتي مراسمهاي مذهبيشان را برگزار كنند و با تهمت و افترا بسياري از آنها را بازداشت كرده و احكام سنگيني برايشان صادر ميكنند. آخر اين چه دستگاه قضايي است كه به جاي دفاع از مردم اعم از همه گروهها و اقليتهاي ديني، مذهبي و قومي به موازات ديگر نهادها، با آنها برخورد امنيتي و پليسي ميكند؟
3- شما جزو نزديكترين ياران حضرت امام هستيد و از نزديك با آرا و انديشههاي ايشان آشناييد. همانطور كه ميدانيد حضرت امام سرمايهاي هستند كه با انگشت تدبير و با جايگاه علمي و معنويشان توانستند اين انقلاب را به پيروزي برسانند، ايشان 15 سال براي به ثمر رسيدن اين انقلاب تلاش و مبارزه كرده و در حالي كه از وطن دور بودند اين نهضت را رهبري كردند. 10 سال در درون اين نظام حضور داشتند و اكنون 21 سال از رحلت ايشان ميگذرد. اما متاسفانه در طول اين سالها به جاي آنكه از مواضع و انديشههاي ايشان به صورت جامع سخن گفته شود تا نسل جديد با انديشههاي وي آشنا گردند، متاسفانه از سوي جرياني خاص به صورت گزينشي و بدون توجه به شان نزول سخنان مواضع، آرا و انديشههاي امام خميني براساس سليقه و مصلحت خودشان مطرح ميشود. مصيبتبارترين مسالهاي كه اخيرا مطرح شده است و براي اولين بار چنين روندي را شاهد بوديم، اينكه در روزهاي اخير دادستان محترم تهران براي توجيه اقدام تشكيلات قضايي در رابطه با اعدام 5 نفر از شهروندان ايراني و در پاسخ به مواضع كانديداهاي معترض انتخابات و بهويژه در رد سخنان نخستوزير زمان امام به سال 67 اشاره كرده و اعلام ميكند كه چرا آقاي موسوي در آن زمان به اعدامهايي كه با حكم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نكردند. ايشان همان حرفي را ميزند كه دشمن ميگويد. تاكنون كسي در اين باره اين گونه حرف نزده است، چرا كه تاكنون هيچگاه ريز آن قضايا بررسي نشده و چرايي آن مشخص نيست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست كه تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشتهاند و به نظر ميرسد كه ايشان براي توجيه عملكرد فعلي دستگاه قضايي در اين شرايط چنين مسائلي را بيان ميكند. اگرچه هدف اصلي وي از اين صحبتها تهديد متعرضين به روش حكومتداري آقايان است اما غافل از آنكه كسي كه وارد اين صحنهها شده اين تهديدها برايش ارزشي ندارد و هراسي در ادامه مسير و هدف به خود راه نميدهد.
جاي شگفتي است كه هيچگاه از سوي اين آقايان درباره بعد رحماني، بخشش، قانونگرايي و دقت در حفظ حقوق شهروندي كه امام نسبت به آن تاكيد داشتند سخني گفته نميشود؟ چرا كسي درباره فرمان 8 مادهاي حضرت امام كه در آن شرايط تدوين شد حرفي نميزند؟ حضرتعالي به خوبي در جريان برخوردي كه حضرت امام با نگارنده نامه اهانتآميز و تند نسبت به ايشان كه از سوي يك پيرمرد روحاني نوشته شده بود، آگاهيد. شما در آن زمان رئيس ديوان عالي كشور بوديد. حتما يادتان هست كه در همان زمان وقتي امام در جريان متن نامه قرار ميگيرد به شما توصيه ميكنند كه مبادا با نويسنده نامه برخوردي شود و تاكيد ميكنند كه حرمت نويسنده نگاه داشته شود. چرا هيچگاه از اين موضوع حرفي زده نميشود كه وقتي حضرت امام شنيدند كه براي يكي از مسوولان شنود گذاشتهاند به شدت ناراحت شدند و گفتند كه بايد فردي كه اين كار را انجام داده است را شلاق بزنند؛ چرا از اين نميگويند كه امام ميفرمود اگر كسي به صورت يك زنداني سيلي بزند بايد مجازات شود؛ چرا از تاكيدي كه امام براي رعايت حقوق شهروندان داشتند و تذكراتي كه در اين باره به مسوولان ميدادند حرفي زده نميشود. چرا از اينكه حضرت امام دستوري مبني بر عزل يك قاضي به علت تخلفي كه كرده بود دادند و حتي گفتند كه او مجازات شود چيزي گفته نميشود چرا از سعه صدر و تحمل نقد و انتقاد ايشان براي اداره حكومت سخني نميگويند.
چرا نميگويند فردي كه توسط ديگري شكنجه شده بود و مضروب بود وقتي كه فرد شكنجه شده ضارب را دستگير ميكند و ضارب در اختيار اوست امام ميفرمايند كه تو گرچه توسط اين شخص شكنجه شدهاي ولي حق هيچگونه برخوردي با او نداري و او را بايد به دستگاه قضايي بسپاري تا دستگاه قضا براي او حكم صادر كند.
بنابراين خوب است كه اگر مواضع امام گفته ميشود مواضع واقعي ايشان با ذكر زمان و شان نزول گفته شود تا شناخت واقعي نسبت به وي در اذهان جامعه نقش ببندد.
4- يكي ديگر از مواردي كه اين روزها موجب تاثر جامعه شده است تخريب چهرههاي انقلابي و سرمايههاي نظام است. كاملا مشهود است جرياني كه انديشه امام را برنميتابد چنين با خشونت به ياران نزديك حضرت امام ميتازد و حتي بيت امام و چهرههاي بزرگ و انقلابي يورش ميبرند و تخريب ميكنند. آيا پس از گذشت سي و يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي بايد اينگونه از زحمات و تلاشها و ايثارگريها كساني كه خدمت كردهاند قدرداني كنند.
5- در بخش مهم ديگر اداره امور متاسفانه وضع اقتصادي كشور به اندازهاي نابسامان است كه قابل گفتن نيست. وضع بانكها، ركود مالي، بيكاري، نابساماني مديريت اقتصادي، بيانضباطي مالي، گشادهدستي بيحد و حدود از جيب ملت، توقف پروژههاي عمراني در بخشهاي مختلف بهويژه بخش نفت، تورم و گراني بيش از هر زمان ديگر براي همه مردم مشهود است و اين موضوعي است كه حتي متاسفانه دولتي كه از بيآلايشي و سادگي سخن ميگويد و آن را در بوق و كرنا ميكند، هنوز نتوانسته سادهترين گرههاي اقتصادي مردم را باز كند و هر روز تنها با طرح مسائلي چون وقوع زلزله، افزايش جمعيت و كوچ از تهران و تعطيلاتي نسنجيده و عجولانه كه بارها اخبار ضد و نقضي درباره آن منعكس ميشود به سرگرم كردن خود و مايه نگراني براي مردم ميشود. به نظر ميرسد كه عدم توفيق دولت در ساماندهي وضع اقتصادي مردم باعث ميشود كه آنها به روال هميشه شان در طول سالهاي گذشته انگشت اتهام به سوي مسوولان گذشته دراز كنند تا همه تقصيرات را بر گردن آنها بياندازند و در همين شرايط وقتي گزارشهاي ديوان محاسبات منتشر ميشود تاكيد دارد كه دولت فعلي تنها بيش از 2 هزار تخلف مالي در بودجه سال 85 دارد و برخي از ارقام مفقود است و در همين حال رئيس بازرسي كل كشور گزارشهايي نگرانكننده و مهمي از مفاسد در درون دولت ميدهد.
6- نكته ديگري كه براي مردم شنيدني تلخ است رفتارهاي غيرديپلماتيك رئيس دولت فعلي است؛ عرصه ديپلماتيك در دنيا آداب و رسوم خاصي خود را دارد و رئيسجمهور هر كشوري كانون غرور يك ملت است ولي رئيس دولت فعلي ايران با رفتارهاي عجيب و غريب و منحصر به فرد موجب تحقير ملت ايران در دنيا شده است. وي كه عطش سفر خارجي دارد با سخنان خود و مكاتباتي كه هيچگاه به او پاسخ داده نميشوند (تاسفبارتر آنكه برخي ملبسين به لباس روحانيت چنين نامههاي سخيفي را با نامههاي پيامبر در صدر اسلام تشبيه مينمايند) موجبات وهن كشور را در عرصه جهاني فراهم كرده است و براي جبران اين ناكاميها با كشف كشورهايي كه جغرافيدانان هم براي پيدا كردن آن بايد با ذرهبين، آنها را در نقشه جهان پيدا كنند با حاتمبخشيهايي از جيب ملت تلاش مينمايد كه چنين در افكار عمومي القا نمايند كه از متحداني در دنيا برخوردارند. انعقاد قراردادهايي كه براي ساليان متمادي كشور را متعهد به دولتهاي ديگري می نمايد و سرمايهگذاريهاي ايران در كشورهایی كه منافع چندانی برای کشور ندارد، غيرقابل توجيه و غیر منطقي است. براساس ضربالمثل قدیمی چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.
در پايان از خداوند براي حضرتعالي عافيت و سلامت آرزو نموده و اميدوارم كه اقدامات حضرتعالي به هر نحو كه مصلحت ميدانيد، سربلندي ملت بزرگ ايران آسايش، آرامش و امنيت كشور را به معناي واقعي در پي داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر