اگر سران معترضين انتخاباتي بگويند بحث حق شخصي مطرح نيست که بگذريم، مساله حق مردم است و به قول خودشان «بر سر پيماني که با مردم بسته ايم ايستاده ايم» در جواب بايد گفت: براي اين مردم، سرمايهاي بالاتر از اين انقلاب نيست. اين چه نوع پيمان و ميثاق با مردم است که داريد بزرگترين سرمايه شان را از آنان ميگيريد؟!
بگذاريد با ادبيات خود سران معترضان صحبت کنم. هر وقت از آنان خواسته ميشود مواضع خود را تصحيح کنند ميگويند در اينجا بحث حق شخصي مطرح نيست که بگذريم، مساله حق مردم است و به قول خودشان «بر سر پيماني که با مردم بسته ايم ايستاده ايم». در جواب بايد گفت: براي اين مردم، سرمايهاي بالاتر از اين انقلاب نيست. اين چه نوع پيمان و ميثاق با مردم است که عملا داريد بزرگترين سرمايه شان را از آنان ميگيريد؟! من گمان نميکنم که سران معترضان در اينکه انقلاب و نظام از رفتار و گفتار آنان آسيب جدي ديده ترديد داشته باشند، اما نکته قابل تأمل در اينجا اين است که يکي از عواملي که نميگذارد اين افراد عملکرد خود را تصحيح کنند برخوردهاي بولدوزري و غلط به ويژه در اوايل ماجرا توسط افراطيون با آنان بوده و کم کم آنها را به اين نقطه رسانده است. *منظورتان از برخوردهاي بولدوزري چيست؟ گاهي ديده ايم اگر کسي انتقادي از نظام کند و يا مشکلي با نظام پيدا کند متاسفانه برخلاف فرمان هشت مادهاي امام و نيز تأکيد رهبر انقلاب بر جذب حداکثري، بناي اوليه بر کمک به او در تبيين حرفش يا تصحيح اشتباهش و نهايتا جذب او نيست، بلکه يک دفعه از همه جهات مربوط و نامربوط مورد حمله قرار ميگيرد. گاهي انتقادش تحريف ميشود، مسائل راست يا دروغ خانوادگي اش رسانهاي ميشود، قواي عقلاني اش زير سوال ميرود، پروندههاي راست و دروغ او از پيش از انعقاد نطفه تا امروز افشا ميشود و همسويي و بلکه ارتباطش با اسرائيل اثبات ميشود. اين نوع برخورد يک خدمت مجاني براي مشتري جمع کردن براي امثال بي بي سي است. مثال ديگر براي برخوردهاي بولدوزري اين است که حرفهاي کفرآميز و مشمئزکننده اخير درباره قرآن و امام زمان (عج) را به همه اصلاح طلبان نسبت داده بگوييم هر که اصلاح طلب است کارش در نهايت به اينجا ميکشد. اين روش گذشته از غير اخلاقي و غير اسلامي بودنش چند ايراد مهم دارد: اول آنکه ديگر حتي آن بخش از انتقاد که به آن فرد واقعا وارد است هم در مخاطب مردد تأثيري نميکند. دوم آنکه اين تلقي پيدا ميشود که عجب، اگر اين آقاي مخالف يا منتقد اينهمه پرونده دارد چطور ايشان تا با نظام بود هيچ مشکلي نداشت و اکنون اينهمه پرونده ريز و درشتش رو شد. پس «با نظام باش هرچه خواهي کن»! پس نکند همه شان پرونده دارند! سوم اينکه طرف را به عناد ميکشاند تا آنجا که حاضر ميشود از روي لجاجت کاري کند که بر اساس چند ادعاي نامعلوم و ناحق، نام جمهوري اسلامي – که خودش هم براي تحقق آن رنج ديده – تا دهها سال در نزد صدها ميليون انسان در جهان تداعي کننده تجاوز جنسي به مخالفان سياسي باشد. البته تأکيد ميکنم که منظور از اين تحليل اين نيست که چون با کسي تند برخورد کرده و او را به سر لج آوردهاند پس کارهايي که او در مقابل انجام داده توجيه بردار و يا جبران پذير است و يا از نظر قانوني نبايد تعقيب شود. مثال ديگر براي برخوردهاي بولدوزري اين است که حرفهاي کفرآميز و مشمئزکننده اخير درباره قرآن و امام زمان (عج) را به همه اصلاح طلبان نسبت داده بگوييم هر که اصلاح طلب است کارش در نهايت به اينجا ميکشد. اين خارج از انصاف است. البته اينکه اصلاح طلبان از نظر من چه ايرادات فکري و غير فکري اساسي دارند بحث ديگري است. بحث در برخورد منصفانه است. نميشود نام اصلاح طلباني که شرکت در مناظره را نپذيرفتهاند اعلام شود اما دليل عدم شرکت آنها اعلام نشده و به نحوي با آبرويشان بازي شود. اين در حالي است که متجاوزان به عنف و مفسدان کلان اقتصادي خيالشان جمع است که آبرويشان در رسانه ملي محفوظ است. به هر حال هر گاه نگاه افراد و دستگاههاي مرتبط به حاکميت نگاهي منصفانه نباشد بر قربانيان جنگ نرم افزوده ميشود. * در مورد جمله اخير ؛ يعني قربانيان جنگ نرم لطفا توضيح بيشتري بدهيد؟ بهتر است با مثال ديگري توضيح دهم. اسلامي که امام و علامه طباطبايي و شهيد مطهري و ديگر بزرگان در ترويج آن کوشيدند شاه بيتش اين بود که اين دين به خوبي توانايي اداره جامعه را دارد. چه ميشود که در سال 76 يعني هجده سال پس از پيروزي انقلاب، اکثر مردم و مخصوصا نخبگان نه يکبار، بلکه دو بار به کسي رأي ميدهند که بيت الغزل کلامش «جامعه مدني» يعني يک مفهوم غربي است. البته گوينده را متهم نميکنم که به دنبال برقراري نظام سکولار بوده است سخن در اين است که چرا در آن زمان يک واژه غربي اينقدر طرفدار به خود جلب ميکند؟ آيا اين نخبگان، قرآن و روايات در مورد حقوق بشر را از يکطرف و آراي غربيان را از طرف ديگر مطالعه کرده و به اين نتيجه رسيده بودند که حق با غربيهاست؟! تکيه جامعه مدني روي حقوق مردم است. آيا مکتبي بيش از اسلام به طور مستدل و معقول و متناسب، بر حقوق مردم تکيه کرده است؟ اگر در جوامع غربي حق انتقاد مردم از حکومت را به رسميت ميشناسند، اميرالمؤمنين در خطبه 34 بالاترش را ميگويد يعني انتقاد از خودش را که معصوم است جزو «حق خود بر مردم» ميداند. يعني اگر مرا نصيحت - که اعم از انتقاد است - نکنيد صرفا اين نيست که از اين حق استفاده نکرده ايد بلکه به من جفا کرده ايد. جالب اينکه حضرت قيد ميآورد که اين نصيحت بايد هم در خفا و هم در پيش روي مردم انجام گيرد: (أمّا حقّي عليکم فالوفاء بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب). بسياري از کساني که به آقاي خاتمي رأي دادند سرخوردگان از ادبيات برخي مدافعان نظام بودند که از آنها جز «نظام، نظام و نظام» چيزي نشنيده بودند. در لزوم حمايت تمام قامت از نظام ترديدي نيست اما با اين نحو دفاع يکطرفه بسياري فکر کردند حال که در اسلام حقوق مردم بسيار فرعي است پس برويم از دستاوردهاي غرب بهره ببريم! اين ادبيات باعث شد نگاه درستي به اهتمام جدي اسلام نسبت به حقوق مردم پيدا نشود و در واقع به همين سادگي اذهان بسياري از جوانان ما تسخير شد، البته واضح است که رأي آوردن يک نفر، تک علتي نيست. اگر دوست نداريم مفاهيم غربي در ذهنها حاکم شود بايد برخوردهاي تفکيکي وغربالي را جايگزين برخوردهاي بولدوزري کنيم. آنچه من ميگويم ربطي به تساهل و تسامح غربي ندارد. در جاي خود بايد با قاطعيت رفتار شود اما در نظام اسلامي هيچکس نبايد ظلم ببيند. اينکه فکر کنيم صرفا با تبيين تئوريک اينکه « فرهنگ غرب، انسان محور است و فرهنگ اسلامي خدامحور» ديگر غرب از تسخير ذهن جوانان بازمي ماند اشتباه است. جوان اول بايد حساسيت و التزام عملي گوينده سخن و نيز رسانه منتسب به نظام به انصاف وعدالت درباره همه حتي نسبت به دشمنان را – که يک دستور قرآني است – بعينه ببيند. آن وقت است که اين تبيينها تأثير خود را ميگذارد. امروزه چرا اگر کسي به هر دليل سياسي دستگير شود ديدار با خانواده اش ذنب لايغفر و يا لااقل امري جنجال آفرين است؟ آيا به صرف دستگير شدن پدر، بقيه خانواده بايد طرد شوند و کسي به ملاقات آنها نرود؟ آيا اين يک روال اسلامي است؟ البته گاهي افرادي اين عمل اسلامي را با اغراض سياسي انجام ميدهند اما اگر از همه جناحها به ديدار اين خانوادهها بروند لااقل اميد اين ميرود که فرزندان آن زنداني با انقلاب مشکل کمتري پيدا کنند. * از سران معترضان و امثال آنان که بگذريم، به نظر شما چرا برخي خواص که بايد موضع روشن تري در دفاع از نظام و رهبري انقلاب داشته باشند امروز سکوت ميکنند؟ يک دليل مهم آن به عقيده من فراهم نبودن زمينه است. تبيين مسائل براي کساني که صد در صد دلبسته نظام و رهبر بزرگوار انقلاب هستند نياز چنداني به خواص ندارد. نياز به تبيين خواص عمدتا در مورد کساني ضرورت مييابد که به هر دليل شبهاتي دارند. اما سؤال اين است که چه نوع خواص يا نخبگاني ميتوانند بر اين قشر از جامعه تأثيرگذار باشند؟ به نظر من اين وظيفه تنها از عهده کساني برمي آيد که عدالت در کلامشان موج بزند و ضمن دفاع از نظام، انتقادات و نظرات خود را هم بتوانند مطرح کنند (همان چيزي که رهبري اشاره کردند.). متأسفانه برخي بخشهاي خبري صدا و سيما و نيز برخي مطبوعات چنين تحملي ندارند. به محض اينکه اين خواص به سخن درآيند آماج حمله قرار ميگيرند که چرا جمله بيست و هفتم شما شبيه جمله دوازدهم راديو اسرائيل بود و بنابراين بي بصيرت و احيانا پياده نظام دشمن هستيد. به نظر من دفاع کسي از نظام و رهبر انقلاب در قشر مردد منشأ اثر است که بتواند در کنار حمايت مثلا انتقاد کند که چرا با متهم اصلي کهريزک برخوردي صورت نميگيرد؟ چرا از رسيدگي به حادثهاي که دل رهبري را خون کرد (حمله به کوي دانشگاه) خبري نشد؟..اگر خواص در کنار حمايت از نظام نتوانند انتقاد کنند اساسا حمايتشان تأثيري ندارد و چون اين نقدها فورا با تخريب مواجه ميشود ترجيح ميدهند وارد ميدان نشوند. به نظر من دفاع کسي از نظام و رهبر انقلاب در قشر مردد منشأ اثر است که بتواند در کنار حمايت مثلا انتقاد کند که چرا با متهم اصلي کهريزک برخوردي صورت نميگيرد؟ چرا از رسيدگي به حادثهاي که دل رهبري را خون کرد (حمله به کوي دانشگاه) خبري نشد؟ چرا برخي دستگيريها در ساعت 2 نيمه شب صورت ميگيرد؟ مگر متهم مسلح بوده يا عمليات فتح المبين است که از اصل غافلگيري و کلافه کردن طرف مقابل بهره گرفته ميشود؟ آن برادر ناشناختهاي که براي اينکه طرف را بشکند و کار بازجويي و اعتراف را آسان کند چنين تصميمي ميگيرد و به گمان خودش توطئه دشمن را خنثي ميکند در واقع سربازاني براي جنگ نرم به دشمن هديه ميکند زيرا دختر ده سالهاي که ببيند پدرش را که ميتوانستند با يک تلفن احضار کنند يا لااقل صبح که او مدرسه است ببرند نيمه شب ميبرند کدورتش نسبت به نظام به اين سادگي برطرف نميشود و از طرف ديگر پخش خبر ساعت دستگيري هم خودش موجب تشويش اذهان بر عليه نظام و اضافه کردن بر قربانيان جنگ نرم است. به بيان ديگر آن برادر ناشناخته خودش دارد ترويج سکولاريسم ميکند و نميداند. اگر خواص در کنار حمايت از نظام نتوانند انتقاد کنند اساسا حمايتشان تأثيري ندارد و چون اين نقدها فورا با تخريب مواجه ميشود ترجيح ميدهند وارد ميدان نشوند. من به صراحت ميگويم که بدون تبعيت از رهبر انقلاب نميتوان انقلاب را از گردنهها عبور داد. اما شما ببينيد افراطيون به خاطر همين چند انتقاد با همين مصاحبه چگونه برخورد ميکنند. آن وقت خواهيد فهميد خواص چرا ساکتند. (البته به نظر بنده تعريف خواص بايد دقيق تر مطرح شود و من خود را جزو خواص نميدانم). اگر هتاکان کنترل شوند خواص به سخن ميآيند. نقش رهبري در جلوگيري از افراطيون دو طرف کليدي بوده و هست. يکي جريان ضد انقلاب که کمر به نابودي انقلاب بسته و ديگر جرياني که براي جان مردم بهاندازه جان پشه هم بهايي قائل نيست و فقط نظام نظام ميکند و شايد کشته شدن سه نفر به جاي صد نفر در کهريزک را مظهري از رأفت نظام ميداند! باز همين که اين افراد افراطي، خود رهبر معظم انقلاب را در خط رهبري ميدانند بايد خدا را شاکر بود!! * آيا عدم ايفاي نقش صريح از سوي برخي خواص، ناشي از عدم بصيرت آنها نيست؟ اين بستگي دارد به اينکه کدام خواص مورد نظر باشند. عدم مشارکت خواص تک علتي نيست. گاهي مسئله نداشتن بصيرت است ولي در بيشتر موارد مانع اصلي عکس العمل هتاکان است. اين را هم بايد اضافه کنم که گاهي اگر بصيرت نيست نبايد هميشه همه علت را در درون خواص جستجو کرد. بصيرت هميشه توصيه کردني نيست بلکه گاهي پديدآوردني است زيرا بعضا اين عملکردهاست که تشخيصها را عوض ميکند. (مرحوم دکتر آيتي در کتاب «بررسي تاريخ عاشورا» درباره اينکه چطور تشخيص يک انسان عوض ميشود بحث خوبي دارد.) * تکليف افراطيون ضد انقلاب و مخالف روشن است. اما بر اساس دسته بندي شما، چرا برخي با شعار دفاع از انقلاب و ولايت، دست به اعمال افراطي ميزنند؟ البته بسياري با حسن نيت چنين ميکنند. اما يک دليل اين است که ما "اخلاق دفاع از نظام" را تبيين نکرده ايم. برخي افراد مخلص و آماده جان دادن براي نظام، بعضا نميدانند کجا جاي قاطعيت و کجا جاي محبت است. فکر ميکنند هميشه هر چه شديدتر برخورد کنند به صواب نزديکتر و مؤثرتر است. مثلا اگر عمامه کسي را پرت کرده و يا يقه پيراهنش را پاره کنند او را خنثي کردهاند در حالي که اين کار بهترين و موثرترين راه ترويج افکار اوست و تعداد مخاطبانش را دهها و شايد صدها برابر ميکند و چون مظلوميت هم به همراه دارد تأثير گذار تر هم ميشود، درست خلاف مقصودي که در کار بوده است. البته قاطعيت قانوني در جاي خود لازم است. در آستانه 22 بهمن قرار داريم. براي اتحاد بيشتر ميان مردم و برگزاري باشکوهتر راهپيمايي چه پيشنهادي داريد؟ اين روز متعلق به همه است و نبايد در خدمت مطامع افراط گرايان از هر دو طرف قرار گيرد. به نظر ميرسد لازم باشد همه دوستداران انقلاب ـ ولو بعضا به اموري معترض باشند ـ رويه واحدي داشته باشند. اميدوارم چنين نباشد ولي به هر حال ممکن است دشمنان خوابهايي براي اين روز ديده باشند. مسئله اين است که اين اکثريت عظيم در مقابل سناريوهاي مختلف بايد چه کنند؟ عکس العملي نشان ندهند؟ شعار را با شعار جواب دهند؟ کار را به نيروي انتظامي محول کرده محل را ترک کنند؟ با موج جمعيت آنان را برانند؟ با صميمانه ترين برخورد ممکن سعي در جذبشان کنند؟ به نظر من بايد در همين فرصت باقيمانده به خيل عظيم مردم لااقل در تهران آموزش داده شود که چگونه رفتار کنند. اگر به سلايق واگذار شود و يکي با تندي و ديگري با برخورد فيزيکي و... وارد شوند ناخواسته به اهداف دشمنان کمک ميشود. به نظر ميرسد توصيه اخير فرمانده سپاه تهران مبني بر اينکه راهپيمايان نسبت به يکديگر تحمل از خود نشان دهند، توصيهاي مدبرانه در همين راستاست. روشن است که منتقد منطقي هرگز شعار ساختارشکن نميدهد. گر چه مراد معلوم است اما من با تعبير «ساختارشکن» موافق نيستم زيرا نوعي بزرگ کردن دشمن است. البته دشمن قصدش ساختارشکني است اما «ساختار» انقلاب و نظامي که در دل ميليونها عاشق جان برکف، ريشه دارد با شعارهاي يک عده خاص و معلوم الحال «شکسته» نميشود. دشمن وقتي مثلا خمپاره رها ميکند يکي از اهدافش شکستن روحيه است اما نبايد خمپاره اش را «روحيه شکن» ناميد. آن شعارها شعار ضد نظام و ضد ساختار است نه ساختارشکن. تعبير ساختارشکن، نوعي بزرگ نشان دادن تلاش مذبوحانه دشمنان اساس انقلاب و نظام را در خود دارد. يکي از عواملي که بسياري از افراد مخصوصا در اين روزها از مصاحبه پرهيز دارند اين است که متأسفانه اکثر رسانهها فقط بخشي را که مطابق اهداف جناحي شان است نقل ميکنند و طبيعي است يک فرد غيرجناحي دوست ندارد که به نفع يک جناح مصادره شود. انصاف در نقلها فضا را آرام ميکند. اميدوارم اگر رسانههايي قصد پرداختن به اين مصاحبه را دارند به خلاصهاي از همه نکات اصلي – که ان شاء الله برادران خبرگزاري مهر زحمت تهيه آن را ميکشند - فارغ از گرايشهاي سياسي خود اشاره کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر