روز 22 بهمن همه آمده بودند ، کوچک وبزرگ . زن ومرد. با سواد و بی سواد. سیاسی و مذهبی همه بودند ؛ یعنی مردم بودند ؛ آمده بودند تا از آرمان های بزرگ امام وشهیدان دفاع کنند وتجدید پیمان کنند . باید سر تعظیم واخلاص و ارادت در مقابل این همه صداقت عمومی خم کرد و به دست ها و پاهای بی ریای این حامیان اصلی انقلاب بوسه متواضعانه زد.
روزی مباد که بعضی کم افرادظرفیت، از این حضورگسترده به سود خود استففاده کنند . هیچ کس نباید این آمدن و حماسه حضور ملیونی را برای خود مصادره نماید . مردم برای اسلام و انقلاب و امام و امنیت اتحاد و یکدلی آمده بودند .
کسی از مردم دیروز فریاد تفرقه نداشت ؛ هیچ حلقوم شوم و شیطانی دیروز به صدا نیامد ؛ چون خدا خواست تا حلقوم های تفرقه خاموش باشند.همه برای اتحاد و به امید پیشرفت کشور آمده بودند.
« هزار دعا بر لب و هزار امید بر دل داریم ، امیدواریم این حماسه ها و حضور های زیبا و ایثارها و کرامت این مردم ، نتیجه ای در خور کام داشته باشد ، رهبر مستدام و همگی خوش باشند. این مردم از هر نژاد وقوم و گروهی باشند از نژادشریف انسانی اند. امیدواریم که خسته و دل سرد نشویم و رنج مشترکی که یادگارقرون است و دل هایمان را به هم نزدیک کرده و شعارهایمان را واحد کرده و جهت مبارزه را متشکل کرده و قوام وجدت بخشیده به پایان برسد اما مهربانی دل ها و هم بستگی ه و گذشت ها هیچ گاه به پایان نرسد»
ای خدا این وصل را هجـران مکن .... سرخوشـــان عشق را نالان مکــــن
باغ جـــان را تازه و سرسبـــز دار ......... قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و بــرگ دل مزن ..... خلق را مسکین و سرگردان مکـــن
بر درختی که آشیـان مرغ توســــت ..... شـــاخ مشکن مرغ را پران مکـــــن
جمع و شمع خویش را برهــــم مزن ..... دشمنــــان را کـــور کن شادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشننــــد .......... آن چه میخواهــد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس ......... کعبــــه اومیــــد را ویـــــران مکن
این طناب خیمـــه را برهم مـــــــزن .... خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلـخ تـــر ........ هرچـــه خواهی کن ولیکن آن مکن
دیوان شمس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر