نادری باید

می گویند: نادر در یکی از جنگ هایـش سربازی را دید که فـوق العاده شجاع و دلـیر بـود و از شجاعت و دلاوری او اعجـاب می کرد . یک روز او را خواست ، گفت : تو با این شجاعت و دلاوری ات ، آن روز که افاغنه ریختند به اصفهان و غارت کردند و کشتند ، کجا بودی ؟ گفت : من در اصفهان بودم . گفت تو در اصفهان بودی وافاغنه آمدند و آن همه جنایت کردند؟ گفت بله، بودم . گفت: پس آن روز شجاعتت کجا بود ؟ گفت : آن روز نادری نبود ؛ مقداری از شجاعتی که من امروز دارم ،از روحیه ی نادر دارم. تو را که می بینم ،غیرت من تحریک می شود ؛ شجاع ودلیر و دلاور می شوم .

شهید مطهری مجموعه آثار جلد17 صفحه 59

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر