در انتظار امام عصر(عج)
شعـري از رهبـرمعظـم انقـلاب
--------------------------
دلم قرار نميگيرد از فغان بي تو
سپندوار زكف دادهام عنان بي تو
ز تلخ كامــي دوران نشد دلـــم فارغ
زجام عشق لبي تر نكرد جان بي تو
چون آسمان مه آلودهام زتنـگ دلــي
پر است سینه ام از اندُه گران بی تو
نسيم صبح نميآورد ترانـه شـوق
ســر بهار ندارنـــد بلبــلان بي تــو
لب از حكايت شبهاي تــــار ميبنــدم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بي تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نميزنــد سخنــم آتشي به جان بي تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نميگشايــدم از بي خودي زبان بي تـو
عقيق سـرد به زيــر زبان تشنه نهـم
چو يادم آيد از آن شكرين دهان بي تو
گزارش غم دل را مگر كنم چو «امين»
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
این شعر در 18شهریور85
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر