کتاب قلعه حیوانات

همه حيوانات برابرند اما بعضي برابرترند.

چهار پا خو ب،دو پا بهتر! چهار پا خوب ،دو پا بهتر!

چهار پا خو ب،دو پا بهتر!

اگر تا به حال کتاب «قلعه حیوانات نوشته جورج اورول »را نخوانده اید ، آن را در آدرس زیر دانلود کنید و در این شب های طولانی زمستانی بخوانید و لذت ببرید و فکر کنید و.....


دانلود کتاب قلعه حیوانات نوشته جورج اورول


کتاب "قلعه حیوانات" از شاهکارهای جرج اورول نویسنده فقید انگلیسی است.

نوشته‌های اورول که در نقد مدل حکومت کمونیستی و مدل‌های مشابه انقلاب توده‌ای است برای خوانندگان عام نوشته شده است. کتاب قلعه حیوانات شاهکار اورول می‌باشد و نشان از نبوغ و تفکر او در تحلیل تحول دارد.

با هم قسمتهاي ابتدايي كتاب را مرور ميكنيم:

آقاي جونز مالك مزرعه مانر به اندازه اي مست بود كه شب وقتي در مرغداني را قفل كرد از ياد برد كه منفذ بالاي آنرا هم ببندد.تلو تلو خوران با حلقه نور فانوسش كه رقص كنان تاب ميخورد سراسر حياط را پيمود، كفشش را پشت در از پا بيرون انداخت و آخرين گيلاس آبجو را از بشكه آبدار خانه پر كرد و افتان و خيزان به سمت اتاق خواب كه خانم جونز در آنجا در حال خرو پف بود رفت.به محض خاموش شدن چراغ اتاق خواب ،جنب و جوشي در مزرعه افتاد. در روز دهان به دهان گشته بود كه ميجر پير ، -خوك نر برنده جايزه نمايشگاه حيوانات- شب گذشته خواب عجيبي ديده است و مي خواهد آنرا براي ساير حيوانات نقل كند مقرر شده بود به محض اينكه آقاي جونز در ميان نباشد همگي در انبار بزرگ تجمع كنند.ميجر پير (هميشه اورا به اين نام صدا ميكردندگرچه به اسم زيباي ويلينگدن در نمايشگاه شركت كرده بود) آنقدر در مزرعه مورد احترام بود كه همه حاضر بودند ساعتي از خواب خود را وقف شنيدن حرف هاي او كنند….


بخش بسیار تحیر برانگیز این کتاب که برگرفته از اعترافات استالینی است و در روزگار تلخ ایران، لکه ننگ حکومت ماست را در زیر بخوانید:

چهار روز بعد هنگام عصر ناپلئون دستور داد كه حيوانات در حياط جمع شوند . وقتي كه همه حاضر شدند ناپلئون ، كه هر دو نشانش را ( اين اواخر نشان شجاعت درجه يك حيواني و نشان درجه دو حيواني به خود اعطا كرده بود ) به سينه داشت با نه سگ غول پيكرش كه اطراف وي جست و خيز مي كردند و با غرش خود ستون فقرات حيوانات را به لرزه مي انداختند ، ظاهر شد .همه حيوانات بر جاي خود ساكت ايستاده و از ترس سر به گريبان داشتند گويي از پيش مي دانستند كه امر وحشتناكي در شرف وقوع است . ناپلئون ايستاد و با ترشرويي نظري به حضار انداخت ، سپس زوزه بلندي كشيد . به آن صدا سگها جلو پريدند و گوش چهار خوك را گرفتند و آنها را كه از درد و وحشت مي ناليدند جلو پاي ناپلئون انداختند . از گوش خوكها خون مي چكيد ، و سگها از بوي خون هار شده بودند . چهار خوك در حاليكه از وحشت مي لرزيدند و از تمام خطوط چهره شان آثار گناهكاري خوانده مي شد در انتظار بودند . ناپلئون به آنان گفت كه به جنايات خود اعتراف كنند . خوكها همان چهار خوكي بودند كه وقتي ناپلئون جلسات يكشنبه را موقوف ساخت اعتراض كردند .هر چهار خوك اعتراف كردند كه از زمان اخراج سنوبال مخفيانه با او در تماس بوده اند و در تخريب آسياب بادي به او كمك كرده اند و توافق كرده اند كه مزرعه را تسليم فردريك كنند . اضافه كردند كه سنوبال به طور خصوصي به آنها اعتراف كرده است كه از سالها پيش عامل مخفي جونز بوده است . وقتي كه اعترافات تمام شد سگها بي درنگ گلوي خوكها را پاره كردند و ناپلئون با صداي وحشتناكي پرسيد آيا حيوان ديگري هست كه مطلبي براي اعتراف داشته باشد . سه مرغ اسپانيايي كه مسئول طغيان مرغها در مورد تخم مرغها بودند جلو آمدند و گفتند كه سنوبال در عالم خواب بر آنها ظاهر شده است و آنها را اغوا كرده كه از اومر ناپلئون سرپيچي كنند . آنها نيز كشته شدند . بعد غازي جلو آمد و اعتراف كرد كه در خرمن برداري سال گذشته مخفيانه شش ساقه گندم دزديده و شبانه خورده است . بعد گوسفندي اعتراف كرد كه در آب استخر شاشيده است مي گفت اين عمل را با پافشاري سنوبال كرده است . سپس دو گوسفند ديگر اقرار كردند كه قوچ نري را كه از فدائيان ناپلئون بوده موقعي كه سرفه مي كرده ، آنقدر دوانده اند كه مرده است . همه در همان محل به قتل رسيدند . اعترافات و مجازات آنقدر ادامه يافت تا از كشته پشته اي جلو پاي ناپلئون ساخته شد….

در فصل نهم می خوانیم:

در ماه آوریل در قلعه حیوانات اعلام جمهوریت شد و لازم شد رئیس جمهوری انتخاب شود. جز ناپلئون نامزدی برای این کار نبود . او به اتفاق آراء انتخاب گردید. در همان روز انتخاب شایع شد که اسناد جدیدی در باره همکاری سنوبال با جونز بدست آمده است و تازه معلوم شده که سنوبال فقط قصد نداشته است که جنگ گاودانی را با شکست مواجه سازد بلکه سنوبال در طرف جونز می جنگیده است. در حقیقت او به عنوان سرکرده قوای آدمها با شعار "زنده باد بشریت" وارد جنگ گاودانی شد و زخمی که هنوز معدودی به خاطر داشتند بر پشتش وارد آمد جای دندانهای ناپلئون بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر