.... به انتظار جمعه ام

چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدی
چه بغض هـــا که در گلو رسوب شـــد نيامدی
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بـــت شکن
خــــــدای ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدی
بــــــــرای ما کــــه خسته ايـــــــم نه ؛ ولی
بـــرای عــــــــــده ای چه خوب شد نيامدی
تمام طــــــــــول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غــــــروب شد نيامدی
اللهم عجل لوليک الفرج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر