اندکی تامل (سخنانی از شيخ ابوالحسن خرقاني)

شيخ ابوالحسن خرقاني بر سردر خانقاه خود نوشته بود:

هركه در اين سرا درآيد، نانش دهيد و از ايمانش (نامش) مپرسيد. چه آن كس كه بدرگاه باري تعالي به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد! (نورالعلوم)

و گفت: "جوانمردي دريايي است به سه چشمه: يكي سخاوت، دوم شفقت، سوم بي نيازي از خلق ونيازمندي به حق" (نورالعلوم)

گفت:"همه يك بيماري داريم، چون بيماري يكي بود دارو يكي باشد. جمله بيماري غفلت داريم، بياييت تا بيدار شويم" (نورالعلوم)

شيخ گفت: "اگر آتشي ازتنور تو در جامه تو افتد زود كوشي تا بكشي، روا داري كه آتش كبر و حسد و ريا در دل تو قرار گيرد كه اين آتشي است كه دين ترا بسوزاند" (نورالعلوم)

گفتم :الهي ، اگر در همه جهان كس به خلق تو از من مهربان تر بود، در اين وقت از خودننگ دارم"(نورالعلوم)

درد جوانمردان اندوهي است كه به هيچ وجه در دو جهان نگنجد و آن اندوه آنست كه خواهند كه او را سزاي وي ياد كنند نتوانند"(نورالعلوم)

شيخ گفت: "مولي به دل من ندا كرد و گفت: هركجا نياز است مراد منم و هركجا دعويست مراد خلقانند"(نورالعلوم)

و گفت:"مرا مريد نبود، زيرا كه من دعوي نكردم، من مي گويم: الله و بس! "(نورالعلوم)

قدم اول آنست كه گويد:"خدا و چيزي ديگر نه، و قدم دوم انس است و قدم سيم سوختن است" (تذكره الاوليا(

عالم بامداد برخيزد طلب زيادتي علمي كند، زاهد زيادتي زهد طلبد و ابوالحسن در بند آن بود كه سِـروري به دل برادري رساند (تذكره الاوليا(

نقل است كه وقتي در خانقاه وي از كرامت سخني ميرفت وهر يك از آن جماعت چيزي مي گفتند شيخ فرمود:"كرامت جز خدمت خلق نباشد"(تذكره الاوليا)

دين را از شيطان چندان فتنه نيست كه از دو طايفه، اول علمايي كه بر دنيا حريص باشند، و ديگر زهادي كه از علم بي بهره گردند"(تذكره الاوليا)

ازو پرسيد كه در دنيا چه كردي؟ گفت:"با خلق خدا چنان صلح كردم كه هرگز جنگ اتفاق نيفتد و با نفس از بدايت عمر جنگي كردم كه تا كنون صلح نكردم، و هر چه مرا رسيد اين دو چيز رسيد"(نامه دانشوران)

كاشكي بدل همه خلق من بمردمي، تاخلق را مرگ نبايستي ديد. كاشكي حساب همه خلق با من بكردي، تا خلق را به قيامت حساب نبايستي ديد! كاشكي عقوبت همه خلق مرا كردي، تا ايشان را دوزخ نبايستي ديد!"(تذكره الاوليا)

اگر از تركستان تا به شام كسي را خار در انگشت شود، آن ، از آن من است. اگرازترك تا شام كسي را قدم در سنگ آيد، زيان آن مراست. و اگر اندوهي در دلي است، آن دل، از آن من است!"(تذكره الاوليا)

برگرفته از وبلاگ انجمن فرزانگان کویر دامغان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر