قصه ،چون پیمانه است.

آورده اند در در روزگاران گذشته، مردمان سرزمینی بودند به غایت اهل انصاف ودیندار، وبه اصطلاح امروزی؛ حقوق شهروندی دیگران را رعایت می کردند وکسی به حق وحقوق دیگری تجاوز نمی کرد تا اینکه حاکمی کم تدبیر برآن مردمان، حکمفرما شد وچون ذات بدی داشت تصمیم گرفت مردم را از راه حق وانصاف منحرف کند. دستور داد به جهت انجام کار خیر و مهمی، همه شرکت کنند و به همه مردم اعلام کرد ؛برای شرکت د راین کار مهم ، هرکسی پنج تا تخم مرغ به میدان مرکزی شهر بیاورد. همه براساس اعتماد وکمک؛ این مهم را انجام دادند وهرکسی پنج تخم یامرغ یا تخم بوقلمون یا اردک؛ کوچک ویابزرگ، شکسته ویا سالم در میدان شهر آوردند تا به اصطلاح شریک در کار خیر شوند، غافل ازاینکه این نقشه حاکم بد نهاد این است تا، تخم گناه وانحراف را در وجود این مردم بی آلایش بکارد(دوباره به اصطلاح امروزی ها، نهادینه کند) بعداز جمع شدن هدایای مردم وگذشت چند روز اعلام کرد ؛ کار مهم به سرانجام رسید ونیازی به هدایای شما نیست لذا هرکسی بیاید وهدیه ی خود را پس ببرد....به هنگام مراجعه عده ای شیطان صفت ،وضعیت را ، طوری دیگر نشان دادند وبا بوجود آوردن همهمه ودلهره در بین مردم ،اینچنین القا کردند که دیر بجنبی هدیه ات از بین می رود ولذا در این بازار مکاری، اموال مردم قاطی شد وهرکسی سهم دیگری را برداشت. آنکه تخم مرغ آورده بود،تخم بوقلمون برداشت و آن که تخم سالم آورده بود در فضای ازدحام تخم شکسته برایش ماند وبا این کار نفرت وبدبینی ومال مردم خوری در بین آنان رواج پیدا کرد واینچنین بود که حرام خوری دربین مردم جای باز کرد و اعتماد جای خود را حرص و بدبینی داد ومردمی که دارای روح لطیف وسخاوتمندی بودند، حرام خور شدندوسعادت وخوشبختی آرام آرام در میان مردم آن سرزمین از بین رفت و.....

ای برادر قصه چون پیمانه ای است/ معنی اندر وی مثال دانه ای است

دانه معنی بگیرد مرد مرد عقل /ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
(مولانا)

مقصودم از این حکایت داستان تعیین نرخ وسایل نقلیه ونانواها و.... است که از طرف مراجع ذیصلاح تصمیم گیری می شود وبا تعیین مثلا نرخ195 تومان برای یک مسیری ویا 140تومان برای مسیردیگری ویا تعیین دیگر قیمت های این چنینی به راحتی همه را حرام خور می کنند واین چنین بنیاد انحراف را در جامعه ناخودآگاه بوجود می آورند ومردم را به هم بی اعتماد می کنند.

آنقدر بی اعتمادی بین ماست چون غزال از سایه هم می رمیم

وقتی افرادبی مقدار وکم ظرفیت مدیریت اجتماع را به عهده بگیرند خطاهای مدیریتی؛ فراوان وعادی می شود ودست ودهان مردم هم به نفرین آنان؛ باز خواهد بود که گفته اند:

ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان، دستها بر خداست

خلاصه اینکه:

1- نمی دانم خواننده محترم متوجه غرض ومقصود بنده شد یانه؟من که گفتم وخودم فهمیدم.

2- منبع داستان سینه پر راز ورمز پیران جهان دیده است.

3- مسئولین که این مطلب رانمی خوانند ماخودگوئیم وخود خندیم عجب هنری داریم.

4- حرام خوری عادی می شودودعا کم اثر می گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر