دو نـكتـــه نـغـــز

«‌خَيرُالنّاسِ مَن فَكَّ كفَّــهُ و مَن كفَّ فَكَّـــهُ؛ ومَن شَـــرُّالنّاسِ مَن فَكَّ فَكَّـــهُ و كفَّ كفَّــهُ :

بهترين شخص كسي است كه دستش را باز و دهانش را ببندد ( كنترل زبان وسخاوت داشته باشد) و بدترين انسان كسي است كه دهانش را باز و دستش را ببندد.

«‌من اَكلَ في اليَومِ مَـــرَّةً لَم يَكُن جائِــعاً ، ومَن اَكلَ في اليَومِ مَــــرَّتَـــيــنِ لَم يَكُـــن عابـــداً ، ومَـــن اكَلَ ثَــلاثَ مَـــرّاتٍ‌؛ اَربِــــطُوا مــع الدّوابِّ :

كسي كه در روز يك بار غذا بخورد ، گرسنه نيست ،كسي كه در روز دو بار غذا بخورد عابد نيست ( حالت عبادت در او بوجود نمي آيد ) كسي كه در روز سه بار غذا بخورد ، او را با حيوانات ببنديد.( او در رديف حيوانات قرار مي گيرد)

پندهاي جاويدان به نقل از:

حدائق الانس علامه كاشاني.

آیت‌الله امجد: چطور می‌شود کسی عالم اسلامی باشد و بگوید این اسلام است؟

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی همزمان با اربعین حسینی با حضور در محضر استاد گرانقدر اخلاق، آیت الله امجد، ضمن تشریح وضعیت زندان ها و زندانیان سیاسی خواستار پیگیری علما در خصوص حقوق صنفی زندانیان شدند.

به گزارش خبرنگار کلمه، آیت الله امجد در این دیدار ضمن ابراز حزن و اندوه عمیق برای خانواده های شهدا و اسیران بی گناه و کل ملت ایران از اتفاقات اخیر، تصریح کردند: چطور می شود کسی عالم اسلامی باشد و دم از اسلام بزند، بعد بی تفاوت باشد به اتفاقاتی که افتاده؟ چطور می شود طاقت آورد وقتی می شنوی نیمه شب به دانشگاه ها حمله می شود و دانشجویان معصوم کتک می خورند؟ من همه ی کارهایم را تعطیل کرده ام و جایی نمی روم، چون جوابی برای سوال ها ندارم. بگویم اسلام این است؟ اتفاقاتی که افتاده انسانی است؟

ایشان افزودند: اصل روحانیت دفاع از مردم است، اما این روزها انگار ما کاری نمی توانیم انجام دهیم و حتی پیش جوان ها زبان دفاع نداریم. ما باید بلندگوی حق طلبی باشیم اما دستمان بسته است. اگر چند لحظه، فقط چند لحظه به بنده در تلویزیون جمهوری اسلامی وقت بدهند، به مردم جامعه می گویم که این عمامه، یک عمر حامی عدالت بوده است، اصلا فلسفه ی آن همین است. اگر دیگر حامی عدالت نباشد، باید بر زمینش گذاشت. این عمامه، مقدس است. علما آن را می بوسند و بر سر می گذارند. اگر این عمامه بر سرم نبود یک آدم معمولی بودم، اما الان که سرم هست مردم از من توقع دارند، اما حالا دهانم بسته ست.

ایشان در ادامه گفتند: جمهوریت یعنی اینکه مردم در صحنه باشند و رسانه ها هم حامی مردم باشند. یعنی نقد وجود داشته باشد. اما الان وضع به گونه ای است که شما اگر لبخندی هم بر لب ما می بینید، در ظاهر است. دلمان پر از درد است. فقط می توانیم گوش بدهیم و منتقل کنیم.

آیت الله امجد با یاد آوری فرازهایی از نهج البلاغه گفت: مالک می گوید بارها از پیامبر شنیده ام که می گفتند اگر در جامعه ای مظلوم نتواند بدون لکنت حق خود را بگیرد و مردم نتوانند انتقاد کنند، آن جامعه فاسد است.

این استاد اخلاق تاکید کردند: هدف، وسیله را توجیه نمی کند. این همه دکتر و مهندس برای این انقلاب و نظام خود را فدا کردند. الان داریم کاری می کنیم که مردم بگویند اف بر شما. این وضع زندگی و معیشت است؟ همه که همدیگر را دزد می خوانید. همدیگر را جلوی دوربین کشف می کنید… به کجا رسیدیم؟! مردم باید به چه چیزی دلشان را خوش کنند؟

آیت الله امجد ضمن تقدیر از همت ستودنی خانواده های زندانیان سیاسی اظهار کردند: بنده شرمنده ی صبوری شما خانواده ها هستم و این درد مرا کشت که با درد شناسان، درد دل خود گفتم و حرفی نشنیدم.

ایشان با ابراز تاسف از اینکه اطلاعات غلط و یکطرفه زیاد می رسد، اذعان داشتند، گاهی تصمیم هایی که گرفته می شود یا موضع‌گیری ها بر اساس آن اطلاعات است. گرچه من هم قبول دارم باید شنونده خودش بررسی کند و حقایق را استخراج کند. اما برخی افراد چشم هایشان را بستند به روی حقیقت. بعضی از اهل دیانت هم باور می کنند حرف ها را.

آیت الله امجد با ذکر خاطراتی از اساتید و علمای قم افزودند: خدا رحمت کند آیت الله بهجت را که این اواخر در کلاس های خود می گفتند: خدا کند که دست هایمان را بر چشم نگذاریم و بگوییم روز، شب است. نقدهای ایشان کاملا مشخص بود به وضعیت، اما گاهی کسانی نمی خواهند درست منتقل شود. چرا این بزرگان این حرف ها را می زدند؟ من خودم در مجلسی در مشهد گفتم دروغ نگویید. آمدند گفتند: شبهه ایجاد کردید!

در انتهای این جلسه که با حضور نمایندگانی از خانواده های زندانیان سیاسی پس از انتخابات تشکیل شده بود، آنها به تشریح وضعیت خانواده ها و شرایط ناگواری که بخشی از حاکمیت برای آنان به وجود آورده اند، از جمله برکنار کردن دیگر اعضای خانواده ها از شغل های خود به جرم نسبت خانوادگی، به زندان افکندن نان آور خانواده، قطع حقوق بازنشستگی زندانیان در برخی موارد و همچنین اخراج آنان از دستگاه های دولتی و حتی خصوصی پرداختند که آیت الله امجد تاکید کردند وجوهات و سهم امام اگر احراز شود، قابل پرداخت برای خانواده های زندانیان است.

راز داری خداوند

در بنی اسرائیل قطعی بود ؛ موسی (ع) با جمله ی امت به استسقا ( نماز باران )شد - سه بار- و اجابت نیافتند.

وحی آمد به موسی که در میان شما نمامی( سخن چین ) است و او تا در میان شما باشد اجابت دعا نباشد.

گفت : بار خدایا آن کیست؟ تا وی را بیرون کنیم.

گفت : من شما را از نمامی منع می کنم ، نمامی چون کنم؟

موسی گفت : همه توبه کنیم از نمامی و سخن چینی کردن. همه توبه کردند و باران آمدن گرفت.

صفحه 262 جلد اول کیمای سعادت

امام محمد غزالی

بخیل و فقیر

فقیری به در خانه بخیلی آمد،

گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده .

بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.

فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم

محاسبه در کلام حارث محاسبی

حارث محاسبی در محاسبه مبالغتی تمام داشت. چنانکه او را محاسبی بدین جهت گفتندی. و گفت: اهل محاسبه را چند خصلت است که بیازموده ام در سخن گفتن که چون قیام نموده اند به توفیق حق تعالی به منازل شریف پیوسته اند و همه چیزها به قوت عزم( اراده) دست دهد و به قهر کردن هوا و نفس که هرکه را عزم قوی باشد مخالفت هوا بر وی آسان باشد. پس عزم قوی دار و بر این خصلتها مواظبت نمای که این مجرب است.

اول خصلت ان است که به خدای سوگند یاد نکنی، نه به راست و نه به دروغ، ونه به سهو و نه به عمد.

دوم ازدروغ پرهیز کنی.

سوم وعده خلاف نکنی و چون وفا توانی کرد و تا توانی کس را وعده ندهی که این به صواب نزدیک است. چهارم آنکه هیچ کس را لعنت نکنی، اگرچه ظلم کرده باشد.

پنجم دعای بد نکنی نه به گفتار و نه به كردارو مكافات نجوئی و بر خدای تحمل كنی.

ششم بر هیچ کس گواهی ندهی نه بکفر و نه به شرک و نه به نفاق که این به رحمت بر خلق نزدیک تر است و از مقت خدای تعالی دورتر راست.

هفتم آنکه قصد معصیت نکنی، نه در ظاهر و نه در باطن و جوارح خود را از همه بازداری.

هشتم آنکه رنج خود برهیچ کس نیفكنی و بار خود اندک و بسیار از همه کس برداری در آنجه بدان محتاج باشی، و در آنچه بدان مستغنی باشی.

نهم آنکه طمع از خلایق بریده گردانی و از همه ناامید شوی از آنچه دارند.

دهم آنکه بلندی درجه و استکمال عزت نزدیک خدای و نزدیک خلق برآنچه خواهد در دنیا و آخرت بدان سبب به دست توان کرد. که هیچ کس را نبینی از فرزندان آدم علیه السلام. مگر که او را از خود بهتر دانی.

صفحات 87 و 88

تذکرة الأولیاء

فریدالدین عطار کدکنی نیشابوری

معناى تقوا

از حضرت على (ع) جويا شدند: معناى تقوا و پرهيزگارى چيست ؟

حضرت فرمود: كسى را مى توان با تقوا گفت : كه مثلا اگر كلّيه اعمال و رفتارهاى او را در ميان يك طَبَق بگذارند و بدون اينكه سرپوشى روى آن طَبَق انداخته باشند آن را در اطراف جهان بگردانند او عملى انجام نداده باشد كه باعث شرمندگى وى گردد و بدين علّت لازم شود كه آن را پنهان نمايد

و نيز آن بزرگوار مى فرمايد: تقوا آن است كه انسان اصرار بر معصيت را ترك نمايد و به وسيله عبادت هم مغرور نشود.

يك چنين تقوا بشر را از آتش جهنم نگاه مى دارد و به بهشت مى رساند. آخرين درجه تقوا بيزار شدن از هر چيزى است كه غير ذات مقدس ‍ پرودگار باشد و ابتداى تقوا اجتناب از شرك است و حد وسط آن دورى از حرام مى باشد. تقوا منتهى درجه اطاعت و عبادت است .

شمشير هندي

آن يكي، يكي را شمشير هندي آورد و

گفت: اين شمشير هندي است!

گفت: تيغ هندي، چه باشد؟

گفت: چنان باشد كه بر هر چه زني، دو نيم كند! ...

گفت: برين سنگ كه ايستاده، بيازماييم!

شمشير را، برآورد، و بر سنگ زد. شمشير، دو نيم شد!

گفت كه:

تو گفتي كه شمشير [هندي]، آن باشد بخاصيت كه بر هر چه زني، دو نيم كند؟!

گفت:

گر چه شمشير، هندي بود، [امّا] سنگ از او، هندي تر بود!

مقالات شمس تبریزی

وز خلایـــــــــــــــق خویش را مایوس دار

ای برادر گر تو هستی حـــــــــق طلــب .......... جــــــــــــز بـــه فرمــان خدا مگشای لـــب

گــــــــــر خبر داری زحـــــــــی لایمــوت .......... بــــــر دهــــــــــان خــــود بنه مهر سکـوت

ای پسر پنــــــــــد و نصیحت گوش کـن .......... گر نجاتــی بایـــــــــــــدت خامــــوش کــــن

هـــــــــر که را گفتار بسیارش بـــــــــود .......... دل درون سینه بیمـارش بــــــــــــــــــــــود

عاقـــلان را پیشه خاموشی بــــــــــود .......... پیــشۀ جاهــــل فرامـــوشی بـــــــــــــــــود

خامشی از کذب و غیبت واجــب است .......... ابله است آن کـــو بــــه گفتن راغـــب است

ای بــــــــــــــــرادر جــز ثنای حــق مگو .......... قـــــول حــق را از بـــــــــــــــرای دق مگـو

هــــــــــر که در بنــــد عبارت می شود .......... هــــــــــــــرچـــــه دارد جمله غارت میشود

دل ز پـــــر گفتن بمیرد در بــــــــــــــدن .......... گـــــــــــــــــرچه گفتارش بــــــود در عـــدن

وانکه سعی انــــــدر فصاحت می کنـد .......... چهرۀ دل را جــــــــــــــــراحت مــــــی کنــد

رو زبــان را در دهــــــــــان محبوس دار .......... وز خلایــــــــــــــق خویش را مایــــــوس دار

هــــــــــر که او بر عیب خود بینا شـود .......... روح او را قــــــــوتــی پیــــــــــــدا شــــــــود


پندنامه

فریدالدّین محمّدبن ابراهیم عطّار نیشابوری

ساختار نظام آموزشی با سلیقه وزرا تغییر می کند

دبیرکل کانون همبستگی فرهنگیان ایران و استاد دانشگاه تربیت معلم گفت: تمام تغییرات ایجاد شده در ساختار نظام آموزشی مدارس از ابتدا تا کنون براساس سلیقه وزرای آموزش و پرورش بوده و هیچکدام استانداردهای لازم را نداشته اند.

علی فائزی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: به اعتقاد من آموزش و پرورش ایران همچون بنای کلنگی می ماند که هر وزیری که مالک آن شد یک نقاشی روی آن کشید و رفت و در زمان خود نیز مورد تشویق معاونان و مدیران خود قرار گرفت.

این استاد دانشگاه تربیت معلم ادامه داد: این ساختمان باید همان ابتدای انقلاب اسلامی تخریب و براساس تعلیم و تربیت اسلامی بنا می شد تا مطابق با فطرت انسان باشد در حالی که هم اکنون اینگونه نیست و آموزش و پرورش ما مطابق با فطرت انسان بنا نشده است و به همین دلیل جذابیتی برای دانش آموزان ندارد و آنها همیشه از مدرسه و کلاس درس فراری هستند.

فائزی با بیان اینکه تغییر بخشی از ساختار نظام آموزشی، موجب پیشرفت کل نظام آموزشی نخواهد شد، گفت: هم اکنون اینگونه است که وزرای آموزش و پرورش بخشی از ساختار را تغییر می دهند و بعد از یک یا دو سال آن را نظاره کرده و سپس عنوان می کنند که این نظام نیز دچار مشکلات متعددی بوده است.

این استاد دانشگاه تربیت معلم افزود: اگر یک موجود زنده دائم از یک ناحیه بدن رشد فیزیکی کند در حالیکه اجزای دیگر ثابت و بدون رشد مانده اند، علاوه بر بد شکلی در ظاهر، دچار مشکلات متعدد جسمی هم می شود. نظام آموزش و پرورش ما نیز هم اکنون بدین شکل است و دائم از یک ناحیه دچار تغییر می شود در حالیکه سایر اجزا ثابت مانده اند.

دبیر کانون همبستگی فرهنگیان ایران هماهنگی در رشد سایر ابعاد تربیتی، اندیشه، جسم و روحی در نظام آموزش و پرورش را لازم و ضروری دانست و گفت: نظام آموزشی کنونی اهداف ما را برآورده نمی سازد و باید تغییر کند اما این تغییرات باید در کل نظام و نه تنها در بخش جزئی انجام شود.

درهمین زمینه بخوانید ...
ساختار نظام آموزشی با سلیقه وزرا تغییر می کند
محتوای دروس باید تغییر کند نه نظام آموزشی
بهره هوشی کودکان ایرانی یکی از دلایل تغییر نظام آموزشی است
تغییرات مداوم نظام آموزشی موجب نگرانی افکار عمومی شده است
نظام آموزشی جدید سال آینده اجرا نمی شود
تغییرات پیاپی؛ آفت نظام آموزشی/ دانش آموز؛ نمونه آزمایشگاهی مدیران!
تغییرات بی پایان نظام آموزشی در آموزش و پرورش!

اشکی در گذرگاه تاریخ

از همان روزی که دست حضرتِ «قابیل»
گشت آلوده به خون حضرت
ِ «هابیل»
از همان روزی که فرزندان
ِ «آدم»
صدر پیغام‌آورانِ حضرتِ باریتعالی

زهر تلخ دشمنی در خون
شان جوشید
آدمیت مرد
ه بود
گرچه آدم زنده بود
.
از همان روزی که «یوسف»را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون
«دیوار چین» را ساختند
آدمیت مرده بود
.
بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
.
قرن ما
روزگار مرگ
ِ انسانیت است
سین
ۀ دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی
، پاکی، مروت ابلهی است
صحبت از
«موسی»و «عیسی»و «محمد»نابجاست
قرن
«موسی چمبه»هاست
من که از پژمردنِ یک شاخه گل
از نگاه
ِ ساکتِ یک کودکِ بیمار
از فغان
ِ یک قناری در قفس
از غ
م یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام
، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم
؟
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست
وای
، جنگل را بیابان میکنند
دست خون
آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی
دارد روا
آنچه این نامردمان با جان
ِ انسان میکنند
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست
فرض کن مرگ
ِ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نر
ُست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت
ها صبور
صحبت از مرگ
ِ محبت، مرگِ عشق
گفتگو از مرگ
ِ انسانیت است.

فریدون مشیری
از مجموعۀ «بهار را باور کن»

روزگار مرگِ انسانیت

وقتی این مصاحبه اخیر رئیس جمهور در دفاع از معاون اول خود را با مناظره وی با میرحسین موسوی که در آن زمان با صراحت و در یک برنامه زنده تلوزیونی با مخاطبان ملیونی اتهاماتی را به هاشمی رفسنجانی نسبت داده شد و هیچ سندی هم ارائه نکرد و نشد و کسی هم به قوه قضائیه هم شکایت نبرد، و کسی هم به ایشان معترض نشد و شایدبعضی تشویق هم کردند....؛ مقایسه کنیم می فهیمیم که بــد تا زمانی بد است علیه دیگران باشد و وقتی علیه ما و به ضرر ما شد هم غیر شرعی است هم نجس است هم زشت است و هم بی تقوایی است و هم .... است .امیدوارم آن چنان بگوییم و رفتار کنیم که بعضی شعرها برایمان تداعی نکند و نگوییم :

قرن ما

روزگار مرگِ انسانیت است

سینۀ دنیا ز خوبیها تهی است

صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ابلهی است

صحبت از «موسی»و «عیسی»و «محمد»نابجاست

قرن «موسی چمبه»هاست

*******

«اینکه یک نفر بیاید در یک برنامه زنده تلویزیونی به معاون اول رئیس جمهور تهمت بزند خلاف همه قوانین کشور است. قاعدتا کسی که اتهام می زند باید یک دلیل و مدرکی داشته باشد. من این را یک حرکت سیاسی می دانم که متاسفانه با بی تقوایی همراه است.

‌من نمی‌دانم که چرا برخی اصرار دارند خلاف قانون عمل کنند؛ اینکه در یک برنامه زنده تلویزیونی فردی که خود متخلف است به کسی که حضور ندارد تهمت و اتهام بزند خیلی بد است. این کار باید اصلاح و جبران شود و برخی معاونت های صدا و سیما باید دقت و مراقبت بیشتری کنند.» [ رئیس جمهور]

حاجت ده و حاجت بر و حاجت دار

حکایتی آورده اند:

پادشاهی بود و او را بندۀ بود خاص و مقرّب عظیم . چون آن بنده قصد سرای پادشاه کردی اهل حاجت قصه ها و نامه ها بدو دادندی که بر پادشاه عرضه دار، او آن را در چرمدان (کیسه ) کردی ، چون در خدمت پادشاه رسیدی تاب جمال او برنتافتی پیش پادشاه مدهوش افتادی پادشاه دست در کیسه و جیب و چرمدان او کردی به طریق عشق بازی که این بندۀ مدهوش من مستغرق جمال من چه دارد، آن نامه ها را بیافتی و حاجات جمله را بر ظهر آن ثبت کردی و باز در چرمدان او نهادی کارهای جمله را بی آنکه او عرضه دارد برآوردی چنین که یکی از آنها ردّ نگشتی بلکه مطلوب ایشان مضاعف و بیش از آن که طلبیدندی به حصول پیوستی . بندگان دیگر که هوش داشتندی و توانستندی قصّه های اهل حاجت را به حضرت شاه عرضه کردن و نمودن از صد کار و صد حاجت یکی نادرا منقضی شدی.

فیه ما فیه

مولانا جلال الدین محمّد بلخی

مولوی

فضاي سياسي ،اخلاق بردار نيست.

حجت‌الاسلام محسن قرائتي در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا ، در پاسخ به اين پرسش كه چه توصيه‌اي به فعالان سياسي درخصوص رعايت اخلاق سياسي داريد،

گفت: فضاي سياسي‏، اخلاق برنمي دارد.

اين معلم اخلاق در ادامه افزود : عرصه سياست مانند دست چرب است ؛ هر قدر كه به دست چرب آب بزنيد،آب را پس مي‌دهد.

رييس ستاد اقامه نماز در پايان تصريح كرد : اگر آدمي در عرصه سياسي هضم شد‏‌،هرچه هم به او بگوييد پس مي‌زند.

ابراهیم ادهم

ابراهیم بن ادهم پادشاه بلخ بود و عالمی زیر فرمان داشت، ... یک شب بر تخت خفته بود. نیم شب سقف خانه بجنبید، چنانکه کسی بر بام می‌رود. آواز داد که: کیست؟

گفت: آشناست. اشتری گم کرده ام بر این بام طلب می‌کنم.

گفت: ای جاهل! اشتر بر بام می‌جویی؟

گفت: ای غافل! تو خدایرا در جامة اطلس خفته بر تخته زرین می‌طلبی؟

از این سخن هیبتی به دل او آمد و آتش در دلش افتاد تا روز نیارست خفت چون روز برآید بصُفه شد و برتخت نشست متفكر و متحیر و اندوهگین. ارکان دولت هریکی برجایگاه خویش ایستادند. غلامان صف کشیدند، و بارعام دادند. ناگاه مردی با هیبت از در درآمد. چنانکه هیچ کس را از حشم و خدم زهره نبود که گوید تو کیستی؟ جمله را زبانها به گلو فروشد همچنان می‌آمد تا پیش تخت ابراهیم.

گفت: چه می‌خواهی؟

گفت: در این رباط فرو می‌آیم.

گفت: این رباط نیست. سرای من است!تو دیوانه ای.

گفت: این سرای پیش از این از آن که بود؟

گفت: از آن پدرم.

گفت: پیش از آن؟

گفت: از آن پدر پدرم.

گفت: پیش از آن؟

گفت: از آن فلان کس.

گفت: پیش از آن؟

گفت: از آن پدر فلان کس.

گفت: همه کجا شدند؟

گفت: برفتند و بمردند.

گفت: پس نه رباط این بود که یکی می‌آید و یکی می‌گذرد؟

این بگفت و ناپدید شد، واو خضر بود علیه السلام.

تذکرة الأولیاء

عطار نیشابوری

به داغ عاشقاي بي مزار اي بارون...ببار

شعر ببار ای بارون، به همراه تصنیف محمدرضا شجریان

ببار اي بارون ببار

با دلُم گريه كن، خون ببار

در شباي تيره چون زلف يار

بهر ليلي چو مجنون ببار اي بارون

دلا خون شو خون ببار

بر كوه و دشت و هامون ببار

دلا خون شو خون ببار

بر كوه و دشت و هامون ببار

به سرخي لباي سرخ يار

به ياد عاشقاي اين ديار

به داغ عاشقاي بي مزار اي بارون

ببار اي بارون ببار

با دلُم گريه كن، خون ببار

در شباي تيره چون زلف يار

بهر ليلي چو مجنون ببار اي بارون

ببار اي ابر بهار

با دلُم به هواي زلف يار

داد و بيداد از اين روزگار

ماهُ دادن به شبهاي تار اي بارون

دلا خون شو خون ببار

بر كوه و دشت و هامون ببار

دلا خون شو خون ببار

بر كوه و دشت و هامون ببار

به سرخي لباي سرخ يار

به ياد عاشقاي اين ديار

به داغ عاشقاي بي مزار اي بارون

با دلُم گريه كن، خون ببار

در شباي تيره چون زلف يار

http://www.easypersian.com/shajarian..._shajarian.mp3

سه جمله از رئیس جمهور

رییس جمهور در سمنان گفت: من یقین دارم حضرت ولی عصر (عج) اجرای موفق این طرح را مدیریت كرده و هدایت می‌كنند.

احمدی نژاد افزود: عدالت صاحب دارد و صاحب طرح هدفمند شدن یارانه ها كه مبنای آن عدالت است حضرت مهدی (عج) است.

احمدی نژاد اضافه كرد: من پیش از اجرای طرح هدفمند شدن یارانه ها خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان فرمودند 'پول یارانه‌ها پول امام زمان است و بركت دارد

مسخ شدن اصطلاحات و قلب و ضعیف و بیمار شدن کلمات

از کنفسیوس حکیم می پرسند:

تو اگر زمام جامعه را به دست بگیری چه می کنی؟ برای تحقق افکار اصلاحیت و هدایت و سعادت جامعه بشری چه می اندیشی؟ از چه آغاز میکنی؟

بی درنگ میگوید اول کاری که میکنیم به اصلاح نام ها ، اصطلاح ها می پردازم !

عمق این سخن در اولین وهله آشکار نمی شود ، باید خیلی اندیدشید ، تامل کرد ، حرف سخت عمیق است ، عمیق ما امروز بیشتر از هر زمانی به یک کنفسیوس نیاز داریم که بیاید و اسم ها را اصلاح کند .

یکی از بدبختی های ما مسخ شدن اصطلاحات و قلب شدن و ضعیف شدن و گاه بیمار شدن کلمات است ، مقدس ترین کلمات. کلمات ، اصطلاحات ظرف های احساس ها و اندیشه های ماست ، اگر آنها مسخ شوند ، کج شوند ، تغییر جنس و شکل و رنگ بدهند ما امکان حرف زدن را از دست می دهیم و امروز خیلی از دست داده ایم

به قول سارتر بحران یک بحران زبان بود . بحران ما اکنون چنین بحرانی است ، این درد کوچکی نیست ، بسیاری از کلمات عالی و نیروند و پر مایه ما که با قدرت و اطمینان و راحتی عالی ترین افکار یا احساسات ما را به دیگران منتقل می کردند و در قلب و عمق فکر و روح دیگران ، درست و تمام و تمیز می ریختند امروز کثیف و شکسته و زشت شده اند ، تنگ های بلوین ظریفی ، کوزه شکسته های سفالین آلوده و گرد و غبار گرفته کثیفی شده اند ، چگونه در چنین کوزه هائی میتوان شراب لطیف یک احساس یا آب زلال یک اندیشه را به خماری یا تشنه ای نوشاند؟!

آن شصت سال پیش تا می گفتند ما عدالت خانه می خواهیم ، انقلاب مشروطیت ، نهضت … روح ها جان می گرفتند ، چهره ها گل می انداخت ، موجی در دل ها بر می انگیخت اما حال اینها شده اند کلماتی درست در ردیف و همسر و همشانه خوردن ، خوابیدن ، راه رفتن ، گردش ، حقوق ، اجاره ، احوالپرسی ، دید و بازدید ، سلام علیک ، نوه عمو ، همسایه ، سبزه میدان، دیوار ، مداد پاک کن ، سیب زمینی ، ماست خیکی ، چس فیل..


دکترعلی شریعتی

مجموعه آثار ۳۳ بخش ۲

سریال « محاکمه »

فکر می کردیم زمستان امسال را با تماشای سریال جدید « محاکمه » می گذرانیم ؛ دیدیم که وعده ها دروغ از آب درآمد و این همه خط و نشان کشیدن برای سران فتنه ، برای سرگرم کردن مردم به همان بازی های سیاسی معمول بود .

ما چه فکر می کردیم و چه شد؟ بعداز آن همه تبلیغ تلوزیونی و توپ و تشرهای مسئولان و مداحان ( بقول مهدی کروبی معرکه گیر ) و التهاب سخنرانان مراسمات مذهبی در مورد محاکمه سران فتنه و اعلام تصمیم قاظع نظام مبنی بر برخورد و محاکمه میرحسن موسوی و مهدی کروبی و اگر فرصت بود ایضاً محاکمه سیدمحمدخاتمی ؛ خودمان را برای دیدن و شنیدن یک نبرد گفتاری جانانه بین فرزندان انقلاب و به محاکمه کشیدن سی سال مدیریت جمهوری اسلامی، ( همانند مناظرات تلوزیونی تبلیغات دوره دهم ریاست حمهوری) آماده و برای تنوع در شنیدن و دیدن و افسوس خوردن ، مقداری هم تنقلات را آماده کردیم که از این سریال جذاب در این زمستان سرد بهره کافی ببریم که یک مرتبه این آقای سخنگوی قضایی همه بافته های ذهن ما به هم ریخت و اعلام کرد : جناب مصحلت سنج اعلام کرده است که فعلاً اقتضائات امروزی ایجاب نمی کند و ایشان صلاح نمی دانند این سریال پخش شود و مردم هم فعلاً ،کماکان در بدبینی به عالم و آدم و به خود واطرافیان باقی بمانند تا با این سرگرمی های ذهنی و نشر بی اعتمادی ها، موضوع پیشرفت کشور و برنامه ریزی برای رشد و ترقی خدمات شهری و رفاه مردم فراموش شود و آنان که می دانند خوب مردم سواری کنند به راحتی بر اسب مدیریت خود سوار باشند و مبادا بر مردم روشن شود که در اداره کشور و تدبیر امورمهمه خلایق به کجا می رویم ...و ما چه خیال خامی داشتیم !!!

مناجات

ملکا و پادشاها آتش های حرص ما را به آب رحمت خویش بنشان.

جان مشتاقان را شراب وحدت بچشان.

ضمیر دل ما را به انوار معرفت و اسرار وحدت، منور و روشن دار.

دامهای امید ما را که در صحرای سعت رحمت تو بازگشادهایم به مرغان سعادت و شکارهای کرامت مشرّف و مکرّم گردان،

آه سحرگاه سوختگان راه را به سمع قبول و عاطفت استماع کن.

دود دل بیدلان را که از سوز فراق آن مجمع ارواح هر دم آن دود برتابخانۀ فلک برمیآید به عطر وصال معطر گردان.

قال و قیل ما را و گفت و شنود ما را که چون پاسبانان بر بام سلطنت عشق، چوبک میزنند از اجرای «یوفیهم اجورهم بغیرحساب» نصیب مدام بخشش فرما.

قال ما را خلاصۀ حال گردان.

حال ما را از شرفات قال درگذران ما را از دشمنکامی هر دو جهان نگاه دار.

آنچه دشمنان میخواهند بر ما، از ما دور دار.

آنچه دوستان میخواهند و گمان میبرند، ما را عالیتر و بهتر از آن گردان.

ای خزانۀ لطف تو بی پایان و ای دریای با پهنای با کرم تو بیکران.

ابتدای کتاب مجالس سبعه

(هفت خطابه)

مولانا جلال الدّین مولوی بلخی رومی