جمهوری اسلامی

صبحگاه 12 فروردين - كه روز نخستين حكومت الله است - از بزرگترين اعياد مذهبي و ملي ماست. ملت ما بايد اين روز را عيد بگيرند و زنده نگه دارند. روزي كه كنگره‌هاي قصر 2500 سال حكومت طاغوتي فرو ريخت، و سلطه شيطاني براي هميشه رخت بربست و حكومت مستضعفين كه حكومت خداست به جاي آن نشست.

…. هان! اي ملت عزيز كه با خون جوانان خود حق خود را به دست آورديد، اين حق را عزيز بشمريد و از آن پاسداري كنيد، و در تحت لواي اسلام و پرچم قرآن، عدالت الهي را با پشتيباني خود اجرا نماييد. من با تمام قوا در خدمت شما كه خدمت به اسلام است، اين چند روز آخر عمر را مي‌گذرانم، و از ملت انتظار آن داريم كه با تمام قوا از اسلام و جمهوري اسلامي پاسداري كنند….

پیام امام در 12 فروردین 58

خاطره ها و مخاطره ها

سال 88 با خاطره ها و مخاطره هایش گذشت ، با شور و شوق مردم برای حضور موثر در معادلات اجتماعی شروع شد با اضطراب و التهاب ونگرانی ادامه یافت و سرانجام با ناراحتی و سکوت پایان یافت.

سالی بود که بعد از سی سال از گذشت انقلاب شکاف واقعی بین مردم بوجود آمد و مردم به دو دسته تقسیم شدند و متآسفانه حاکمیت و مدیریت کشور برای اتحاد و یکدلی بین مردم تلاشی چشم گیری بوجود نیاورد ؛ در جامعه و دولت ، موضوع خودی وغیرخودی جدی تر و پرنگ تر شد، در سال 88 خسارت هایی به اعتماد مردم وارد شد که جبران آن ، نیازمند تلاشی مضاعف برای همدلی واقعی است ،اما می توان گفت ؛ سال 88 نوجوانان و نونهالان این مرز و بوم را به مردان سیاسی مبارز ولی خاموش و آتش زیر خاکستر آینده که تهدیدی جدی برای بحران های اجتماعی است، تبدیل کرد و باید منظر بود و دید که زبانه این آتش خاموش در کجا و کی و با چه حادثه ای شعله ور خواهد شد ؟

سال 88 سال تصفیه بزرگ مردان انقلابی و زندانی شدن شخصیتهای سیاسی و مرگ احزاب و بها دادن به تفکر توده گرایی و سال ترویج تهمت و ثابت نشدن ادعاهای بی اساس بود که از بلندگوی بزرگ رسانه ملی کشور منتشر شد ؛ ادعاهایی که ثابت نشد موجب فتنه و تفرقه اجتماعی و دوستگی سیاسی مردم شد .

و اما سال 89 سال سخت و نفس گیری خواهد بود . امیدی به بهبود وضعیت سیاسی مردم نیست . احتمالا مردم بیشتر شنونده و مطیع اقدامات خواهند بود تا تآثیرگذار در امورجاری کشوری !! آنان ؛ شنودگان و همراهان ساکت و راضی و ناراضی دولت هستند تا منقدان مدیریتی کشور!!

امیدواریم این سال برای مردم ما ؛ سال موفقیت و پیروزی و همدلی باشد و بتوانیم با رعایت حقوق اجتماعی آحاد ملت در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی... شاهد پیشرفت کشور و ترویج مبانی اسلام ناب محمدی ( ص ) باشیم.

ایدون باد.

زمين پاك

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژده‏رسان مى‏فرستد تا آن گاه كه ابرهای گران بار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوه‏اى [از خاك] برآوريم بدينسان مردگان را [نيز از قبرها] خارج مى‏سازيم باشد كه شما متذكر شويد.


وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ.

و زمين پاك [و آماده] گياهش به اذن پروردگارش برمى‏آيد و آن [زمينى] كه ناپاك [و نامناسب] است [گياهش] جز اندك و بى‏فايده برنمى‏آيد اين گونه آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مى‏گزارند گونه‏گون بيان مى‏كنيم.

سوره: الأعراف آیات 57 و 58

ســـال نـــــو و بهار طبیعت خجسته باد

یــا مُـقَلِـب القُـلوب والأبـــصار، یـامُـدّبــراللیل والنــهار ، یـا محــول الحــول والأحـوال ،حَـوّل حالِـنا الــــی أحسـِـن الــحــــال


ســـال نـــــو و بهار طبیعت بر دوستان عزیزم و

تمامی هم وطنـان خجسته باد.

*******

صبـــا بـــــه تهنیت پیـــر مــــی فروش آمـــد

که موسم طـــــــرب و عیش و ناز و نوش آمد

هــوا مسیـــــح نفس گشت و باد نافه گشای

درخت سبــــز شد و مــــرغ در خروش آمــــــد

تنــور لالــــه چنـان برفروخــــت بـــــــاد بهــــار

که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش

که این سخن سحر از هاتفم بــــــه گوش آمــــد

ز فکـــر تفرقه بـــازآی تا شــــــوی مجمــــوع

بــه حکـــم آن که چو شد اهرمن ســروش آمد

ز مـــــرغ صبـــــح ندانـــــم که سوســــن آزاد

چه گوش کـــــــرد که با ده زبان خموش آمـــد

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس

ســـر پیاله بپوشان که خــرقـــه پوش آمـــــد

ز خانقاه بـــه میخانــــــه مــــــی‌رود حافــــــظ

مگر ز مستــــی زهــــد ریـا بــــه هوش آمــــــد

با تبریک سال نو ؛

آروزی سالی خوش و بابرکت برای ملت سرافراز ایران دارم .

ایـــــام بــه کـــــــــام .

نباید برای هراقدام اجتماعی از سرمایه مرجعیت هزینه شود!!

کمتر افرادی هستند و اهل خبر نباشند و اظهارات روزانه مراجع محترم را در خصوص مسائل مختلف روزانه و بخصوص رسوم چهارشنبه سوری امسال نشنیده باشند. از آن جا که ؛ افرادی که مخاطب این سخنان هستند کمتر به این موضوع اهمیت می دهند و یا اصلا اهمیتی نمی دهند و یا بهتر است با صراحت بگوییم سخنان مرجعیت را نمی شنود و جایگاه مرجعیت در بیان تبیین موضعات شرعی برای آنان بیان نشده و اعتنائی به دیدگاه های مراجع ندارند!!، لذا سحنان این مراجع محترم کم مخاطب است . و به آن عمل نمی شود.

چه ایرادی دارد که یک مرکز فقهی برای تطبیق رفتار مردم با احکام اسلامی تشکیل شود تا هر روز نسبت به فرهنگ ریشه دار این مردم که با رفتار جهانی امروز آمیخته می شود به اظهار نظر ناقص پرداخته نشود؟

امروز نباید فکر کنیم که اعلام حرام رفتاری از سوی مراجع به همان اهمیت و احترامی است که میرزای شیرازی در بیان احکام روزگار خود داشت و تا بگوید استعمال تتون وتنباکو حرام است ، همه مطیع باشند و عمل کنند ، بلکه امروزه اگرچه رسانه های قوی وجود دارد ولی ممکن است هر سخن و فتوا و حکمی کامل به مردم و مخاطبین منتقل نشود و ناقص بیان شود و اثر خود را از دست بدهد.

براستی در چهارشنبه اخیر این همه اضطراب مراکز انتظامی و امنیتی برای آرامش مردم ، آیا جز با اقدام رفتار مورد دلخواه مردم و توده عام مردم نتیجه ای داد؟

اگر دولت به اظهارنظر در باره رفتار مردمی که بر آنان مدیریت می کند نپردازد و مراکز دینی دیدگاه خود را در این مورد بیان کنند قطعاً نوعی گسست بین مدیریت و سیاست گذاری بوجود می آید و این همان فاصله مردم دین و حکومت است که منجر به بی توجهی آنان نسبت به مسائل اجتماعی می شود.

نباید طرح این موضوع به معنی مخالفت با طرح دیدگاه افراد اهل نظر و مراجع محترم دانست بلکه به این معنی است که با توجه به موقعیت فرهنگی امروز باید طرح هر دیدگاهی با توجه به جوانب میزان تأثیرگذاری آن باشد تا از میزان اهمیت موصوع نکاهد

سخنان ماندگار

دو جملــه نــــاب :

از زندگي هر آنچه لياقتش را داريم به ما

مي رسد نه آنچه آرزويش را داريم.

خوشبخت ترين انسان؛ کسي است که خوشبختي را درون خانه ي خود

جستجو کند.

جاذبه های دیدنی کرمانشاه

برای دیدن عکس ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید تا آن را در وبلاگ خانم کتابی ببینید :

بازار کردی در کرمانشاه ، پل قدیمی بیستون ، پارک کوهستان و نمای شهر کرمانشاه ، پله های باستانی در کوه طاق بستان ، دو طاق کوچک و بزرگ طاق بستان ، چشمه طبیعی بیستون ، دهستان شمشیر در استان کرمانشاه ، سراب نیلوفر در کرمانشاه ، سنگ نگاره اردشیر دوم ، سراب قنبر کرمانشاه ، صحنه بزم و شکار خسرو پرویز ، طاق کوچک ، طاق بستان 1 ، طاق بستان 2 ، غار قوری قلعه ، فرهاد تراش و کوه بیستون ، فرهاد تراش ، كرانه 1 ، کوه بیستون ، کتیبه بیستون ، گیوه سوغات کرمانشاه ، گربه های زیبا ، گندمزارهای کرمانشاه در آذر 88 ، مجسمه هرکول ، مجموعه تاریخی طاق بستان ، معبد آناهیتا ، ماسوله ، وقف نامه شیخعلی خان زنگنه بر روی آثار بیستون ،

درباره سراينده سرود اي ايران

ميترا دهموبد: درست ٥٦ سال پيش در چنين روزي، سرود «اي‌ايران»، ميهني‌ترين و مهيج‌ترين سرود ملي، اعلام شد. ٢٩ بهمن‌ماه ١٣٣٢ خورشيدي، در چهارمين روز از نشست فراملي(:بين‌المللي) كارشناسان سرودهاي ملي در وين(پايتخت اتريش)، پس از گفت‌و‌گوهاي بسيار، كارشناسان و متخصصان، در بيانيه‌ي پاياني خود، سرود «اي ايران» را از نظردرونمايه و آهنگ، ميهني‌ترين و مهيج‌ترين سرود ملي، اعلام كردند.
ناخودآگاه دست بر سينه مي‌گذارم، مي‌ايستم و بلند بلند اي‌ايران را همراه با همه مي‌ خوانم، از تلوزيون و راديو پخش شود يا در همايش و سمينار باشد و يا حتا اگر بر تكه‌اي كاغذ باشد كه در دست گرفته‌ام، تفاوتي ندارد، مي‌ايستم و با همان احساسي آن‌را زمزمه مي‌كنم، كه نخستين‌بار پس از شنيدنش، تكرارش كردم.
مي‌دانم كه شما هم همين احساس را داريد، همان‌گونه كه كارشناساني كه سال ٣٢ از سراسر جهان در وين گرد هم آمده بودند و سرودهاي بسياري را از جاي‌جاي اين جهان پهناور، گوش داده بودند، چنين احساسي داشتند، نمي‌دانم شايد آنها هم دست بر سينه گذاشته و ايستاده بودند، شايد هم تلاش كرده بودند كه آن‌را به زبان فارسي زمزمه كنند.
به هر روي اين داستان هنوز هم ادامه دارد، حسين گل‌گلاب، سراينده‌ي اين سرود است و «روح‌الله خالقي» آهنگسازش. زماني كه اين سرود، سروده شد و آهنگ‌گذاري شد، ايراني دلش از دست بيگانگان پر بود.
به زبان آن‌روزها، ايران پر از اجنبي بود، جنگ جهاني دوم بود و سربازان ريز و درشت انگليسي و روسي نه تنها حرمت زنان و مردان ايراني را شكسته بودند، كه حرمت خاك ايران را نيز، زير پا گذاشته بودند.
هما گل‌گلاب،‌ دختر حسين گل‌گلاب است، تنها كسي كه از خانواده‌ي گل‌گلاب در دسترس بود تا از او درباره‌ي حسين‌گل‌گلاب بپرسيم و او گفت:‌ «پدر عاشق ايران بود.»
هما گفت: «همه‌ي اينها به ژنتيك افراد بازمي‌گردد، او با همه‌ي وجودش با تك‌تك سلول‌هاي بدنش، ايران را دوست داشت و غم و اندوه اين خاك و مردمانش، غصه و اندوه او هم بود.»


هما گل گلاب، پزشك داروساز است، دوره‌ي درس و كتابش را در ژنو و در آمريكا گذرانده، اما ايران آن جايي است كه او از كودكي دوست داشته به آن خدمت كند و البته كه اين كار راهم كرده است. او يكي از ١٥ تن از نخستين هموندان هيات علمي دانشگاه تهران است.
هما گفت: پدر عاشق ايران، گل و گياهانش و كوه و در و دشتش بود. همه‌ي روزهاي تعطيل را كت و كلاه مي‌كرديم و مي‌زديم به كوه. از بالاي كوه آدم عاشق‌تر است. حتما همه‌ي آنهايي كه جاي‌جاي ايران را از فراي كوه‌هاي كوتاه و بلندش ديده‌اند، مي‌دانند كه عاشقي كه از بلندي‌ها به عشقش نگاه مي‌كند، چه حسي دارد.


هما گل‌گلاب روبه‌رويم نشسته بود و داشت از پدرش مي‌گفت و من شيفته‌ي خانه‌اي بودم كه پر بود از گل و گلدان. همه جاي اين خانه سبز بود و هما گل‌گلاب، همچون سيبي بود كه از ميانه به دو نيم كرده باشند، هما خيلي شبيه پدرش بود.
حسين گل‌گلاب، استاد گياه‌شناسي دارالفنون، دبيرستان نظام و دانشكده‌ي پزشكي بود. تا سال ١٣٠٧ خورشيدي دوازده جلد كتاب در رشته‌ي علوم طبيعي نوشت بنابراين به نظرم پر بيراه نيست كه خانه‌ي دخترش هم همچون خانه‌ي قديمي‌خودش پر از گل و گلدان باشد.
هما گفت: خانه‌مان يك خانه‌ي قديمي‌مان، به تمام معنا، ايراني بود با يك حياط بزرگ كه پر از گل بود و درخت، آن‌هم از گونه‌هاي نايابش، از گونه‌هايي كه بيشترشان تنها ويژه‌ي ايران است و اين آب و خاك.


آپارتمان هما خيلي بزرگ نبود اما گلدان‌هاي سبزي كه از در و ديوار آويزان بود، آنچنان بودند كه آپارتمان بودن اين خانه، به چشم نمي‌آمد. هما گفته بود كه عشق به ايران ژنتيكي است و من با وجود اين‌همه سبزينه، فهميدم كه عشق به گياهان هم ژنتيكي است.
اين آپارتمان كوچك يك بالكن كوچك هم داشت پر از گلدان و گياه و البته يك‌عالمه سي‌دي كه از نخ آويزان بود و به هر جنبش بادي تكان مي‌خورد و برق مي‌زد. از همان آغاز مي‌خواستم بدانم داستان اين سي‌دي‌ها چيست اما تا پايان گفت‌و‌گو دندان روي جگر گذاشتم تا اين‌كه سرانجام فهميدم كه اينها آنجا آويزان شده‌اند تا پرنده‌ها كاري به سبزي‌هاي تره‌و شاهي و گلدان‌‌هاي گل هما خانم نداشته باشند.
هما گفت: من ايران را دوست دارم و همچون همه‌ي ايراني‌ها اين هوا و جو را دوست دارم. اينها باعث زندگي من است.


هما گفت: پدرم گياه "پرسياوشان" را فراي همه‌ي گياهاني كه پرورش مي‌داد، دوست داشت.
هميشه در دفتر كارش، روي ميزش، همان‌جايي كه پر بود از دفتر و كتاب و نوشته، يك گلدان پر سياوشان داشت، سبز سبز.
هما خودش هم دو سه تا گلدان پر سياوشان دارد. يكي را درون آشپزخانه گذاشته. از او خواستيم تا به گلدان آب بدهد تا از او و اين گلدان سبز، عكس بگيريم. هنگامي كه داشت به گلدان آب مي‌داد، آنچنان با احساس بود كه يك لحظه خواستم تا به جاي پرسياوشان توي آن گلدان باشم.


هما گفت: بابا در دارالفنون درس خوانده‌بود، ديپلم گرفته بود و در دارالفنون تدريس مي‌كرد. ليسانس حقوق و علوم سياسي هم داشت و همچنان در دارالفنون آموزگار بود. بعدها دكتراي علوم گرفت، معاون دانشكده‌ي پزشكي بود، هموند انجمن موسيقي ايران و در كنار همه‌ي اينها يك ايراني بود كه ايران را بي‌چون و چرا دوست داشت.


هما گل‌گلاب گفت: هميشه سر خاك بابا كه مي‌رويم پيش از هركاري سرود اي ايران را مي‌خوانيم. بابا با اي‌ايران تا هميشه زنده و ماندگار است.
هما، لحظه‌اي‌ سكوت كرد و گفت: گفتم كه بابا عاشق ايران بود و همين عشق او و سروده‌‌اش را جاويد كرده است همچون روح‌الله خالقي كه آهنگ‌ساز اي ايران بود و استاد بنان كه خواننده‌ي اين سرود بود.


هما سروده‌‌ي اي ايران به خط حسين گل‌گلاب نشانمان داد، دست‌نوشته‌اي كه از نگاه من يك گوهر است. سروده‌ي آذرآبادگان هم بود.
هما،برايمان از حسين گل‌گلاب عكسي را آورد كه خودش خيلي دوست داشت و آن را در كنار دست‌‌نوشته‌هاي پدرش گذاشت، دست‌نوشته‌هايي كه حسين گل‌گلاب در آن، با سال و روز تولدش آغاز كرده و چنين نوشته است: "تولدم در ١٧ربيع‌الاول ١٣١٤ هجري قمري در تهران اتفاق افتاد ولي در سجل‌احوالم كه چندسالي بعد گرفته شده، ١٢٧٤ هجري شمسي نوشته شده كه مقارن ١٣١٢ قمري مي‌شود يعني دو سال اضافه نوشته‌اند."
اين دست‌نوشته‌ها ادامه داشت و حسين گل‌گلاب در اين چند رويه(:صفحه)، كم و بيش كارهايش را نوشته بود.
حسين گل‌گلاب با موسيقي آشنا بود و آشنايي بيشترش با بنياد مدرسه‌ي موسيقي وزيري كه كلنل علينقي وزيري، بنيان‌گذارش بود، آغاز شد. استاد روح‌الله خالقي كه ساخت آهنگ بسياري از سرود‌ه‌هاي گل‌گلاب را انجام مي‌داد، در خاطراتش مي‌نويسد: «تصور نمي‌شد يك مرد عالم فيزيك‌دان و شيمي و رياضي‌‌دان و نبات‌شناس و سنگ‌شناس، شعر هم بگويد! استعداد فوق‌العاده‌اي داشت.»


هما ما را به درون اتاقی برد که پر بود از کتاب. اشاره ای کرد و گفت: "بسیاری از اين كتاب‌ها مال پدر است. هنوز هم چيزهايزيادي از پدر مي‌شود از لابه‌لاي اين كتاب‌ها بيرون آورد."
هما گفت: "بابا، هموند و زماني سردبير فرهنگستان زبان بود و واژه‌هاي بسياري را جايگزين واژه‌هاي وارداتي علوم طبيعي كرد. لابه‌لاي كتاب‌هاي كتابخانه، پر است از برگه‌هايي كه واژه‌هاي فارسي جايگزين واژه‌هاي بيگانه شده‌است.، بابا عاشق ايران بود و مي‌خواست ايراني تا هميشه ايراني بماند با فرهنگ، زبان و سنت‌هاي ويژه‌ي ايراني.


عكس سمت راست، عكسي از مهدي مصور الملك است، پدر حسين گل‌گلاب. در عكس دومي نيز حسين گل‌گلاب را مي‌توانيد در نوجواني ببينيد، سمت چپ و در كنار خواهرش نشسته است.


هما گل‌گلاب، درون همان اتاقي كه پر از كتاب بود، يك رايانه داشت، روشن كرد، پشتش نشست و يك‌سري چيزها را نشانمان داد. هما عكسي از آرامگاه حسين گل‌گلاب را نشان داد و گفت:"پیدا کردن آرامگاه بابا چندان سخت نیست، روي آرامگاهش نوشته‌ايم: اي ايران اي مرز پر گهر.


ساعت ٣ پسين رفته‌بوديم به خانه‌ي دختر حسين گل‌گلاب. نزديك به ٣ساعت و نيم درباره‌ي خودش و پدرش به گفت‌و‌گو نشستيم، هنگامي كه داشت بدرقه‌مان مي‌كرد، همان لبخندي را بر لب داشت كه به هنگام ورود با آن، روبه‌رو شده بوديم.
سرمان را به زير انداختيم و راهي شديم ولي امروز كه اين مطلب را نوشتم به ياد آن گفت‌و‌گو كه همه‌اش پيرامون ايران و منش ايراني و سرود اي‌ايران بود، با خودم گفتم امروز چه روز خجسته‌اي است، امروز روز اي‌ايران است، روزي كه بايد بايستيم، دست بر سينه بگذاريم و بخوانيم:
اي ايران، اي مرز پرگهر/اي خاكت سرچشمه‌ي هنر/
دور از تو انديشه‌ي بدان/ پاينده ماني و جاودان/
اي دشمن از تو سنگ خاره‌اي من آهنم/جان من فداي خاك پاك ميهنم/
مهر تو چون شد پيشه‌ام/ دور از تو نيست انديشه‌ام/
در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما/ پاينده باد خاك ايران ما/
سنگ كوهت در و گوهر است/خاك دشتت بهتر از زر است/
مهرت از دل كي برون كنم/برگو بي‌مهر تو چون كنم/
تا گردش زمين و دور آسمان به پاست/نور ايزدي هميشه رهنماي ماست/
مهر تو چون شد پيشه‌ام/ دور از تو نيست انديشه‌ام/
در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما/ پاينده باد خاك ايران ما

هـفــــت ســیـن


خانواده هاي ايراني در ابتدای هرسال جدید، سفره هفت سين مي چينند كه علاوه بر قرآن کتاب مقدس ما، حاوي مجموعه اي از نمادهاي استقبال از بهار است. هفت سين حداقل بايد حاوي هفت عنوان باشد كه با حرف سين شروع مي شوند:

سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن

سمنو: ثروت و فراواني و وفور

سنجد: عشق و محبت

سیر: دارو و درمان و بعنوان ماده اي گندزاد مي باشد

سیب: زیبایی و سلامت

سماق: رنگ طلوع آفتاب

سرکه قرمز : صبر و عقل

سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي

سکه زرد : ثروت

همچنين برسرسفره هفت سين:

شمع هايي روشن، دربرابر آينه قرارمي دهند كه نشان دهنده آينده اي روشن است .

تخم مرغ رنگ شده ؛ نيز نشانه باروري است .

آينـه ؛ نيز نمادي از خلقت است .

ماهي قرمز ؛ نشانه زندگي است

از ديگر چيزهايی که بر سر سفره‌‌ی ايرانيان بوده:

نــان ؛ به نماد فراوانی،

شير تازه؛ به نشان غذای نوزادی که تازه متولد شده و

شمعدان ؛ که شمع‌ها را به احترام آتش روشن می‌کردند

می‌توان نام برد.

فلسفه چهارشنبه سورى

سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى، سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود:

يكى روز كاووس كى با پسر
نشسته كه سودابه آمد ز در

زناگاه روى سياوش بديد
پر انديشه گشت و دلش بردميد

زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند

سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور

سياوش كرده و او را فرا خواند:

كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش
نمائى مرا سرو بالاى خويش

بياراسته خويش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرويان هزار

آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت:

هر آنكس كه از دور بيند ترا
شود بيهش و برگزيند ترا

زمن هر چه خواهى همه كام تو
بر آرم نپيچم سراز دام تو

من اينك به پيش تو افتاده ام (و يا ايستاده ام)
تن و جان و شيرين ترا داده ام

سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد .

سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد
همانا كه از شرم ناورد ياد

رخان سياوش چو خون شد ز شرم
بياراست مژگان به خوناب گرم

چنين گفت با دل كه از كار ديو
مرا دور داراد كيوان خديو

نه من با پدر بى وفائى كنم
نه با اهرمن آشنائى كنم

سياوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:

سر بانوانى و هم مهترى
من ايدون گمانم كه تو مادرى

سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و درست بسان افسانه يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد و چنانچه در نمايشنامه افسانه، افسانه ها نوشتيم، اكثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد كه رنگ روى سامى گرفته است و نيز در آئين اوستا نوشته ايم كه كتاب اوستا يك كتابخانه كتاب بوده است كه تاريخ شاهان ايران يكى از ۱۲۰ جلد كتاب، كتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگينامه پيروز پارسى، يعنى حكيم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام...
بارى سياوش به سودابه مى گويد كه پدر را آگاه خواهد كرد:

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آويخت سودابه چنگ

بدو گفت من راز دل پيش تو
بگفتم نهانى بد انديش تو

مرا خيره خواهى كه رسوا كنى؟
به پيش خردمند رعنا كنى

بزد دست و جامه بدريد پاك
به ناخن دو رخ را همى كرد چاك

برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زايوان برآمد بكوى

در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند.
سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد

سياوش بيامد به پيش پدر

يكى خود و زرين نهاده به سر

سياوش بدو گفت انده مدار
كزين سان بود گردش روزگار

سياوش سپه را بدا نسان بتاخت

تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت

زآتش برون آمد آزاد مرد

لبان پر ز خنده برخ همچو ورد

چو بخشايش پاك يزدان بود

دم آتش و باد يكسان بود

سواران لشكر برانگيختند
همه دشت پيشش درم ريختند

سياوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سياهش از آتش عبور كرد و تندرست بيرون آمد.

يكى شادمانى شد اندر جهان
ميان كهان و ميان مهان

سياوش به پيش جهاندار پاك
بيامد بماليد رخ را به خاك

كه از نفت آن كوه آتش پرست
همه كامه دشمنان كرد پست

بدو گفت شاه اى دلير جهان
كه پاكيزه تخمى و روشن روان

چنانى كه از مادر پارسا
بزايد شود بر جهان پادشا

سياوخش را تنگ در برگرفت
زكردار بد پوزش اندر گرفت

مى آورد و رامشگران را بخواند
همه كام ها با سياوش براند

سه روز اندر آن سور مى در كشيد
نبد بر در گنج بند و كليد!

اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام سيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.

روايت سياوش اوستا

نرم نرمک می رسد اینک بهار



بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک

شاخه‌های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه‌ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
******************
خوش به حال چشمه‌ها و دشتها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
******************
ای دل ِ من گرچه در این روزگار
جامه‌ی رنگین نمیپوشی به کام
باده‌ی رنگین نمی‌نوشی ز جام
نـُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامَت از آن مِی که می‌باید تهی است
******************
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
******************
************
******


"
بشنوید تصنیف " بوی باران " با صدای " محمدرضا شجریان

تصنیف بوی باران با حجم کم


با تشکر از محمد رضا رفعتی

آثار تاریخی وفرهنگی استان کرمانشاه در یک نگاه.........

كرمانشاه در دوران هخامنشي (330 تا 550 هـ.ق ) و سپس در ادوار بعد به ويژه در دوران ساساني از مراكز مهم قدرت بوده كه سنگ نبشته و سنگ نگاره هاي بيستون و اثر ساساني طاق بستان در جوار شهر كرمانشاه بهترين شاهد اين مدعاست بر اساس روايات دوران اسلامي بناي شهر كرمانشاه كنوني به دست بهرام شاه ساساني انجام گرفت زبان محلي عمده ساكنان استان را كردي تشكيل ميدهد كه يكي از شاخه ها و گويش هاي زبانهاي ايراني است در استان كرمانشاه بيش از 180 اثر تاريخي وجود دارد كه برخي از مهم ترين آنها ذيلا اشاره مي شود:

نقش آنوبني در سرپل ذهاب
نقش برجسته اشكاني در سرپل ذهاب
دخمه اي از دوران مادها در سرپل ذهاب
تصويري از سنگ نبشته به خط ميخي بابلي در سرپل ذهاب
قلعه شيان - شاهين در سرپل ذهاب
تاق گرا ، پاتاق در سرپل ذهاب
چهار قاپو در قصر شيرين
كاخ ساساني در قصر شيرين
نقش دخمه اول و دوم و مرد مادي در حال نيايش در روستاي ده نو هرسين
نقش دخمه سوم در ده نو هرسين
تخت شيرين در هرسين
قلعه در هرسين
دخمه بزرگ در بند صحنه
كتيبه و نقش سوار نقره شده بر تخته سنگ بزرگ ، در بند صحنه
كوه بهستان ، بيستون
نقوش و كتيبه داريوش ، كتيبه بيستون
مجسمه هركول به همراه كتيبه‌اي به خط يونان قديم در دامنه كوه بيستون
نقش برجسته ميتريدات دوم اشكاني بر كوه بيستون
نقش برجسته و دلگش اشكاني بر كوه بيستون
فراتاش ، فرهاد تراش ، فرهاد تاش ، تخت فرهاد بر سينه كوه بيستون
كتيبه‌هاي اسلامي بيستون
نقش برجسته اردشير دوم ، اهورامزدا و مهر طاق‌بستان ، كرمانشاه
نقش برجسته شاپور دوم و سوم در طاق‌ كوچك بستان ، كرمانشاه
نقش برجسته خسرو دوم و اسب معروفش شبديز ، طاقبستان
نقش شكارگاه گراز بر بدنه سمت چپ و شكارگاه گوزن بر بدنه سمت راست طاقبستان
نقش محمدعلي ميرزاي دولتشاهي و فرزندانش به اتفاق آغا غني خرابكار در طاقبستان
پل كهنه دوره صفوي بر رودخانه قره‌سو در مدخل كرمانشاه
تكيه بيگربيگي در كرمانشاه
معبد آناهيتا در كنگاور
قبور صخره‌اي اشكاني در شرق بناي ناهيد كنگاور

آثــار تــاريخــــي

مساجد

مسجد عبدالله بن عمر ، مسجد جامع پاوه ، مسجد عماد الدوله ، ‌مسجد جامع كرمانشاه ، مسجد دولتشاه ، مسجد شاهزاده ، مسجد حاج شهباز خان

مقابر امامزاده ها

بقعه مالك ، كوسه هجيج ، مقبره حمزه قاري ، مقبره احمد بن اسحاق ، مقبره ابودجانه ، مقبره بابايادگار ، بقعه سيد فاطمه ، مقبره فاضل توني ، سر قبر آقا ، امامزاده ابراهيم كنگاور ، امامزاده سيد جمال‌الدين ، امامزاده باقر گودين امامزاده دده‌بكتر ، امامزاده شيرخان

بافت و خانه هاي تاريخي

خانه معين‌الملك ، خانه خواجه باروخ ، خانه صمدي ، خانه خديوي


حمام ها

حمام حسن خان كنگاور ، حمام قلعه ، حمام حاج اصغرخان كنگاور ، حمام حاج شهباز خان ، حمام حسن خان كرمانشاهي ، حمام سيد نور

پل ها

پل خسرو ( بيستون ) ، پل بيستون ، پل قوزيوند ، پل ميان راهان ، پل نوژي وران ، پل كوچه ، پل كهنه بيستون ، پل ماهيدشت

كاروانسراها

كاروانسرا ايلخاني بيستون ، كاروانسرا صفوي بيستون ، كاروانسرا ماهيدشت ، كاروانسراي قصر شيرين

قلعه ها

قلعه يزدگرد ، قلعه گه ، قلعه شاهين ، قلعه مريم ، قلعه سرخه ديزه ، قلعه سرماج

بناهاي حكومتي

كاخ خسرو ، بناي ساساني بيستون

بنيايشگاه ها

معبد آناهيتا ، آتشكده چهار قاپي ، نيايشگاه مادي بيستون

گوردخمه ها

گوردخمه اسحاق وند ، گوردخمه شمس آباد ، گوردخمه هاي دربند صحنه ، گوردخمه برناج ، گوردخمه دكان داوود ، گوردخمه ديره ، گوردخمه روانسر ، گوردخمه سان رستم ، گوردخمه برد عاشقان

نقش برجسته ها

نقش برجسته آنوباني‌ني ، نقش برجسته كتيبه دار ، نقش برجسته ديگري از لولوبي ها ، نقش برجسته و كتيبه داريوش يكم ، نقش برجسته هركول ، نقش برجسته مهرداد دوم ، نقش برجسته گودرز ، نقش برجسته بلاش ، نقش برجسته گودرز شاه ، طاق بستان ، فرهاد تراش ، نقش برجسته محمد علي ميرزا

محوطه هاي باستان شناختي

غار مرخرل ، غار شكارچيان ، غار مردودر ، غار مرآفتاب، پناهگاه سنگي ورواسي ، تپه آسياب ، تپه سراب ، تپه گنج دره ، تپه گودين ، چغاگاوانه ، هرسين

سرابها

سراب نيلوفر ، سراب بيستون ، سراب هرسين ، سراب قنبر ، سراب دربند و صحنه ، سراب خضر زند ، سراب ياوري ، سراب سنقر ، سراب روانسر

موزه ها و مراكز فرهنگي ديگر

موزه مردم شناسي كرمانشاه ، موزه تاريخ طبيعي ، موزه شهرداري كرمانشاه ، موزه دفاع مقدس

صنايع دستي و سوغاتي ها

استان كرمانشاه داراي صنايع دستي و مهم و مشهوري است كه از جمله مي توان به گيوه بافي، پرده بافي، قلم زني بر روي مس با استفاده از طرحهاي متنوع موح باقي و قالي بافي اشاره كرد. شيريني هاي محلي استان عباتند از نان برنجي، نان شكري از جمله سوغات هايي مورد توجه توريست هاي خارجي است.

یادآوری :

این متن از مدت ها قبل بدون ذکر منبع، در کامپیوتر خود بایگانی کرده بودم ، لذا از نویسنده محترم که اسم ایشان را نمی دانم و ذکر نکرده ام تشکر می کنم