ارادت اداری شرط ماندگاری

در بین معلمان ودر مدارس شایع است ؛ چوب خط رئیس فعلی سازمان آموزش وپروزش کرمانشاه کامل شده است و قرار در آینده نزدیک جایگزین وی معرفی و مشغول به کار شود. حضور 5 ساله رئیس فعلی در مسند سازمان آموزش وپرورش کرمانشاه نتوانسته است « یادگار ماندگار قابل ذکری » از وی در خاطره و حافظه فرهنگیان کرمانشاه به جای بگذارد و تنها خاطره قابل ذکر از وی تسویه آموزش وپرورش از نیروهای توانمند از مدیریت های خرد و کلان ادارات آموزش وپروش استان و جایگزین کردن افراد ضعیف و گوش بفرمان که اکثر قریب به اتفاق آنان هم، سفارش شدگان و توصیه شدگان از مراکز قدرت و صاحب منفذان کرمانشاه است ، می باشد. مشخصه اصلی و بارز همه این افراد " حرف شنوی مطلق از مقامات در اجرای فرامین خواسته شده است! " و شاید ؛ ارادت ها و همراهی های رئیس فعلی توانسته است تا به حال وی را در این مسند ماندگار نماید.

موضوع جابجایی در آموزش و پرورش نمی تواند فی نفسه مفید باشد چون نگرش حاکم بر بدنه مدیریت فعلی از افراد " اهل ارادت "تشکیل شده و عقلانیت و جرأت اقدام در امر آموزش و نوآوری در ارتباط با معلمان به فراموشی سپرده شده است لذا امیدی به بهبود در مدیریت بی تحرک موجود نمی باشد.

امروزه مرسوم است ؛کسانی به مدیریت مناصب مهم گماشته شوند که ارادت آنان ثابت شده باشد و متأسفانه ، تقویت بدگمانی در بین نیروها و فراهم آوردن زمینه های تهمت و بی اعتمادی در بین کارکنان شاخصه اصلی توانمندی افراد شمرده می شود؟
از طرفی شخصی که به عنوان جایگزین ایشان مطرح است ، کپی رفتاری و ثانی از ایشان است و چون نباید بی اذن دیگران اقدام نماید در نتیجه نمی تواند اقدامی هم داشته باشد ، همه می دانیم ، جامعه امروز به مدیران با جرأت و با اراده نیازمند است .

تا زبان به نیکی خوگر شود.

عیسی«ع»می آمد ، به سگی عقور (گزنده)دیوانه باز افتاد،(برخورد کرد، روبرو شد)

گفت:«صحبتک السلامه!» (تندرستی یار تو باشد! )

پرسیدند که : درحق چنین حیوانی نجس ، چنین لفظی چرا فرمودی ؟

گفت:تا زبان به نیکی خو گرشود ،که: خوپذیر است نفس انسانی آنچنان گردد او که گردانی .

با بدان کم نشین که بد مانی ******* خو پذیر است نفس انسانی

اشــارت ها

حسن بصری را گفتند: چرا مردم توانگران را گرامی می دارند؟

گفت:چون که معشوقشان نزد آنهاست.

*****

یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست .

گفت:اسب دارم اما سیاهست .

گفت:مگر اسب سیاه را سوار نتوان شد؟

گفت:چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است!

طنـــــــــز

شخصی روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد.مردی پیش آمد و پرسید:کجا می روی ؟

گفت:به بازار تا درازگوشی بخرم .

مردگفت:ان« شاءالله » بگوی.

گفت:اینجا چه لازم که این سخن بگویم ؟درازگوش در بازار است و پول در جیبم .

چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند . چون باز می گشت ،همان مرد به استقبالش آمد و

گفت:از کجا می آیی ؟

گفت :از بازار می آیم ان شاءالله ،

پولم را زدند ان شاءالله ،

خر نخریدم ان شاءالله

و دست از پا درازتر بازگشتم ان شاءالله !


پس چرا بر آن بالا رفته ای ؟

اعرابیی را پیش خلیفه بردند .او را دید بر تخت نشسته ودیگران در زیر ایستاده اند .

گفت:السلام علیک یاالله .

گفت:من الله نیستم .

گفت:«...یا جبرائیل »

گفت:جبرائیل نیستم .

گفت:الله نیستی ، جبرائیل نیستی ،پس چرا بر آن بالا رفته ای و تنها نشسته ای ؟تو نیز در زیر آی و در میان مردم بنشین

دو حکایت

در آن وقت داخل می شدند

و اکنون خارج می شوند!

یکی از فرزانگان دیوانه وش در نزدیک معاویه شد و معاویه او را گفت:از قرآن چیزی دانی ؟

گفت:بسیار دانم و نیکو دانم .

گفت:بخوان تا بشنوم .

گفت:«بسم الله الرحمن الرحیم .اذا جاء نصرالله والفتح .و رایت الناس یخرجون من دین الله افواجا ».

گفت:خطا می خوانی که«یدخلون فی دین الله »آمده است.

گفت:آن در روزگار رسول خدا بود و اکنون همه خارج می شوند!

«حی علی الزکوة»به جای«حی علی الصلوة».

موذنی تکبیر گفت و مرم به تعجیل و شتاب روی به مسجد نهادند و برای صف پیش به هم سبقت می گرفتند .

ظریفی حاضر بود گفت:والله اگر موذن به جای«حی علی الصلوة»،«حی علی الزکوة»می گفت مردم در فرار از مسجد بر هم دیگر سبقت می گرفتند

فتحعلي شاه قاجار

فتحعلي شاه قاجار گاه گاهي شعر مي سرود ؛

روزي شاعر دربار را به قضاوت درباره ي شعرش خواند. شاعر كه شعر را نپسنديده بود ، بدون واهمه نظر خود را بيان كرد . فتحعلي شاه دستور داد تا او را به طويله ببرند و در رديف چارپايان به چراخور طويله ببندند . شاعر مدتي آن جا بود تا آن كه شاه دوباره او را طلبيد و از نو شعر را برايش خواند . سپس پرسيد: حالا چطور است ؟

شاعر بدون آن كه جوابي دهد راه خروج را پيش گرفت .

شاه پرسيد : كجا مي روي ؟

گفت : به طويله !

از سعدي تا آراگون

از دكتر جواد حديدي معاصر

آورده اند که ...

روزی حضرت روح الله می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید؛ بر سبیل تلطّف جوابش را باز داد و آن شخص مسلّم نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد. چندان که او را نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود ...

عزیزی بدان جا رسید؛ گفت:« ای روح الله، چرا زبون این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، تو مهر و وفا بیش می نمایی».

عیسی گفت: « ای رفیق، موافق کلّ اناءِ یترشع بمافیه، از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ از او آن صفت می زاید و از من این صورت می آید. می از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خلق و خوی من عاقل می گردد.»

اخلاق محسنی

انتخابات شوراهاي دانش آموزي

در حاشيه برگزاري بي انگيزه انتخابات شوراهاي دانش آموزي مدارس

از جمله كارهاي ماندگار دوره رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي، تأسیس مجلس دانش آموزي و برگزاری انتخابات شوراهاي دانش آموزي در مدارس است كه حقيقتاً در روشنگري و تحرك اجتماعي دانش آموزان ،‌ موثر بود. برگزاري جلسات پرسش وپاسخ در مدارس با مدیریت دانش آموزان؛ خود نوعي تربيت فرهنگي ، براي آموزش انتقاد و پاسخ به انتقادات بود .

از آن سال به بعد هر ساله ، در پنج شنبه آخر مهرماه ؛ انتخابات دانش آموزي برگزار مي شود. اما چند سالی است که از برگزاری انتخابات شورای دانش آموزی به عنوان يك كار اداري صرف، توجه و فقط به حفظ ظاهر آن پرداخته می شود. نه کسانی که آن را اجرا می کنند به آن باور دارند و نه سیاست گذاران تربیت اجتماعی دانش آموزان ، به آن دل خوشی نه نشان می دهند!

دانش آموزان در آموزش های ناقصی که در تدریس و یا کار جمعی به آنان ارائه می شود ، وارد و متبحر و دقيق و نکته سنج هستند و به خوبی غرض مخاطب را در می یابند . لذا به راحتی رفتار متولیان در برگزاری اجباری این کار اداری را صرفا تهیه گزارش برای بیلان فعالیت های فرهنگی مدارس می دانند.

وقتي برگزاري این كار مهم و ارزشمند یعنی انتخابات دانش آموزي را؛ كه نمود و نمونه برگزاري انتخابات سرنوشت ساز سياسي و اجتماعي در جامعه است ، با سهل انگاري وبي هدفي متولیان دنبال ميشود؛ دانش آموز هم ياد مي گيرد ؛ كه برگزاري انتخابات در جامعه چندان مهم نیست و نوعی ادعای دموکراسی داشتن و ظاهرسازي در انتخابات است!!

بعداز برگزاري انتخابات دانش آموزی ، چون به خواست و فکر آنان ، بهاء و ارزشي براي تبادل نظر و گفتگو در مسائل گوناگون مدرسه داده نمي شود و حقوق طبيعي دانش آموز پايمال مي شود ؛ عملاً و نظراً مي آموزند وياد مي گيرند ؛ كه همه اتفاقات در جامعه ما فقط روکشی از خوبی ها دارد و درون و ذات آن ریا و طاهر سازی است . البته باید از فعالیت های مدیران و معلمانی که با علاقه و شوق به این مهم می پردازند تشکر کرد ولی مهم در قانون نگاه مجری به سیاست گذاری های کلی و اجتماعی است نه شعارهای جمعی و احساساتی

معلمان نبايد در هيچ نوع مدرسه‌اي براي ثبت‌نام فرزندان خود شهريه پرداخت كنند.

وزير آموزش و پرورش گفت: معلمان نبايد در هيچ نوع مدرسه‌اي اعم از شاهد، نمونه دولتي، تيزهوشان و غيره براي ثبت‌نام فرزندان خود شهريه پرداخت كنند.

حميدرضا حاجي‌بابايي امروز در مراسم افتتاح 6 پروژه آموزشگاهي پاكدشت كه در محل كانون شهداي اين شهرستان برگزار شد، با بيان اينكه هزينه كردن در آموزش و پرورش باعث عزت و اقتدار نظام مي‌شود، اظهار داشت: تحول بنيادين در آموزش و پرورش به اين معناست كه نگاه جامعه به معلم و آموزش و پرورش تغيير كند.

وي با اشاره به نقش آموزش و پرورش با نشاط و شاداب در كاهش انحرافات اجتماعي، افزود: گام اول استفاده از ظرفيت‌هاي ورزشي و تربيت‌بدني در آموزش و پرورش است چرا كه امروز ورزش فقط سلامت جسم نيست، بلكه اقتدار نظام است.

وزير آموزش و پرورش با تأكيد بر تلخ بودن موضوع معلم مازاد در مدارس اظهار داشت: گام برداشتن براساس ديدگاه‌هاي معلمان و فرهنگيان عزيز از آرزوهاي قلبي بنده است.

حاجي‌بابايي خاطرنشان كرد: معلمان نبايد در هيچ نوع مدرسه‌اي اعم از شاهد، نمونه دولتي، تيزهوشان و غيره براي ثبت‌نام فرزندان خود شهريه پرداخت كنند و اگر مدارس نيز در اين زمينه مشكل مالي دارند، ادارات آموزش و پرورش بايد آن را مرتفع كنند.

وي در پايان با اشاره به اينكه آموزش و پرورش و معلم بايد حريم پيدا كنند، افزود: اقدامات در حال انجام در آموزش و پرورش در راستاي اجراي سند ملي آموزش و پرورش است.

منبع:فارس

تقریرات : این پیشنهاد کاربرد محبوبیت برای وزیر دارد و الا همه می دانند جناب وزیر می توانسنتد قبل طرح این موضوع ، در رسانه های عمومی ، طی بخشنامه ای ، این گفتار را به رفتار و عمل تبدل می کردند و عمل ایشان بهترین تبلیغ برای ترویج محبوبیت وی می شد. البته شب های پاییزی و زمستانی می طلبد موضوع قصه ای برای خانواده ها وجود داشته باشد و می توان با قصه های امیدوارکننده هم ، ذهن های را گرفتار را مشغول کرد!

غزلی از حافظ

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هــر که آینه سازد سکندری دانــد

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کـــــلاه داری و آیین سروری دانـــــــــــــــد

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری دانـد

غــــلام همت آن رند عافیت ســـــــــوزم

کــــه در گداصفتی کیمیاگـــــــری دانــــد

وفا و عهد نکو باشد ار بیامــــــــوزی

وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

بباختــــــم دل دیوانه و ندانستـــــــم

که آدمی بچه‌ای شیوه پــری داـــند

هزار نکته باریکتر ز مو این جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

مدار نقطه بینش ز خال توست مــــرا

که قدر گوهر یک دانه جوهری دانــــد

به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد

جهان بگیرد اگـــــــــــــر دادگستری دانــــــــد

ز شعر دلکش حافظ کسی بــــود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

روشن تر از خاموشی

روشن تر از خاموشی، چراغی ندیدم،

و سخنی به از سخن عشق نشنیدم.

ساکن سرای سکوت شدم،

و صدره صابری در پوشیدم.

مرغی گشتم،

چشم او از یگانگی،

پر او از همیشگی،

در هوای بی چگونگی، می پریدم.

کاسه ای بیاشامیدم،

که هرگز تا ابد، از تشنگی او،

سیراب نشدم.

« بایزید بسطامی »

در فوايد خاموشي

يکي را از دوستان گفتم :

امتناع سخن گفتنم به علت آن اختيار آمده است در غالب اوقات که در سخن نيک و بد اتفاق افتد و ديده دشمنان جز بر بدي نمي آيد .

گفت : دشمن آن به که نيکي نبيند .

هنر به چشم عداوت ، بزرگتر عيب است

گل است سعدي و در چشم دشمنان خار است

نـــــــور گيتي فروز چشمه هـــور

زشت باشد به چشم موشک کور

*****

بازرگاني را هزار دينار خسارت افتاد . پسر را گفت : نبايد که اين سخن با کسي درميان نهي .

گفت : اي پدر ، فرمان توراست ، نگويم ولي مرا بر فايده اين مطلع گرداني که مصلحت در نهان داشتن چيست ؟

گفت : تا مصيبت دو نشود يکي نقصان مايه و ديگر شماتت همسايه.

مگوي انده خويش با دشمنان

که لا حول گويند شادي کنان

*****

شخصي در مسجد سنجار بتطوع گفتي به ادايي که مستمعان را ازو نفرت بودي و صاحب مسجد اميري بود عادل ، نيک سيرت ، نمي خواستش که دل آزرده گردد،

گفت : اي جوانمرد ، اين مسجد را موذنانند قديم هر يکي را پنج دينار مرتب داشته ام تو را ده دينار مي دهم تا جايي ديگر بروي . برين قول اتفاق کردند و برفت.

پس از مدتي درگذري پيش امير بازآمد . گفت : اي خداوند ، برمن حيف کردي که به ده دينار از آن بقعه بدر کردي که اينجا که رفته بيست دينارم همي دهد تا جاي ديگر روم و قبول نمي کنم .

امير از خنده بي خود گشت و گفت : زنهار تا نستاني که به پنجاه راضي گردند.

به تيشه کس نخراشد ز روي خارا گل

چنانکه بانگ درشت تو مي خراشد دل

باب چهارم گلستان سعدی

در فواید خاموشی

نقدی بر ارائه و تبلیغ عزاداری در صدا وسیما

تبلیغ عزاداری های پررنگ ؛

فراموشی بیان و آموزش سیره عملی معصومین

صدا و سیما در ارائه و ترویج و پردازش روحیه عزاداری و فرهنگ سیاه پوشی در مناسبت های مختلف مذهبی هنری تام و تمامی دارد و با هدایت و به اصطلاح بمباران ذهنی و فکری و شنوایی و بینایی مخاطبین در پی ارائه تصویری معنوی و مذهبی از جامعه برای مردم است. این کار اگرچه لازم است ولی نباید از نتایج و آثار سوء این رفتار بر روحیه و ذهن کودکان و نوجوانانی که گوش و چشم و ذهن آنان از وسایل ارتباط جمعی آزاد و فیلتر و منع شده و منع نشده ، انباشته شده غفلت کرد. معمولا هنر استقبال و بدرقه روزهای غم و عزا در سیما آن چنان ماهرانه است که گویی شادی و شاد زیستن حرام و اگر وجود داشته باشد باید اندک و نادر و در روزهای خاصی باشد.

باور و اعتقاد نوجوانان و جوانان امروز با تبلیغات صدا وسیما شکل نگرفته تا با برنامه های خسته کننده و کم مخاطب روزهای عزاداری تکمیل شود. آنان تربیت شده و تأثیرگرفته از منابع آموزشی غیررسمی ماهواره ای و ... هستند که جلوتر از آموزگاران خسته خود، فکر می کنند و می اندیشند و نظر می دهند . نمونه این مقایسه را می توان در مدارس امروزی یافت که می توان ادعا کرد که باور هیچ دانش آموزی را نمی توان تإثیرگرفته از دیدگاه ارائه و تشریح شده مبلغان رسمی دین و مذهب پیدا کرد .

چهره و شمایل و رفتار جوانان امروزی بیانگر خلاء فکری و شکل نگرفته مذهب و باورهای دینی و فرهنگ اصیل اسلامی در رفتار و تفکر آنان است ، باید عزاداری برنامه های عزاداری متناسب با این نوع نگرش موجود باشد چون مخاطبین صدا وسیما تنها پیرمردان مسجد و حسینه ها نیستند که با تفکرات شکل گرفته مذهبیشان هم آوای مداحان سخنرانان می شوند .

جای خالی ارائه سیره معنوی و رفتارمعصومین و راهنمایان مذهب و ارائه آموزهای قرانی و سنت نبوی در جامعه کاملا محسوس و مشخص است نباید گذاشت سخره گرفتن ها و پیامک های توهین آمیز در بین جوانان موجب رواج و بی اعتنایی به توهین شعائر مذهبی شود . ارائه برنامه های عزاداری بی محتوای رسانه ملی به ترویج رفتارهای منفی در جامعه کمک می کند نه به ترویج معنویت و دین باوری!

عالم آل محمد (صلّي الله عليه وآله)

رهنمودهاي امام صادق(عليه السلام) به عبدالله بن جندب

عبدالله بن جندب كيست؟ عبدالله بن جندب ازعلماى بزرگ شيعه و راويان پارسا ومورد اطمينان درسده دوم هجرى و ازياران امام صادق, امام كاظم وامام رضا عليهم السلام است.

ياعبدالله! لقد نصب ابليس حبأله فى دارالغرور فما يقصد فيها الااوليأنا

اى عبدالله! ابليس دام هايش را در دنياى فريبنده فقط به قصد شكار دوستان ما پهن كرده است.

يابن جندب! ان للشيطان مصأد يصطادبها فتحاموا شباكه ومصأده.

اى پسر جندب! شيطان مكان هايى براى شكار دارد. مواظب دام ها و شكارگاههاى او باشيد!

عبدالله بن جندب مى پرسد: يابن رسول الله(صلّي الله عليه وآله) و ماهى؟

اى پسرفرستاده خدا! آنها چيستند؟

اما مصائده فصد عن برالاخوان, و اما شباكه فنوم عن قضإ الصلوات التى فرض الله.

اما از ابزارهاي شكار اوجلوگيري از محبت ونيكى دوستان به يکديگر و از دام هاى شيطان خواب درهنگام نماز تا جائي که قضا گردد.

اما انه مايعبدالله بمثل نقل الاقدام الى برالاخوان و زيارتهم

آگاه باش! همانا خداوند به چيزى مانند گام برداشتن در راه نيكى به برادران و ديدار آن ها بندگى نشده است.

يابن جندب! الماشى فى حاجه اخيه كالساعى بين الصفا و المروه.

اى پسر جندب! كسى كه براى بر طرف كردن نياز برادر خود گام بر مى دارد مانند كسى است كه سعى بين صفا و مروه مى كند.

وقاضى حاجته كالمتشحط بدمه فى سبيل الله يوم بدر واحد

برطرف كننده نياز برادر دينى همانند كسى است كه روز بدر و احد در راه خدا به خون خود بغلطد.

يابن جندب! من سره ان يزوجه الله الحور العين و يتوجه بالنور فليدخل على اخيه المومن السرور

اى پسر جندب! هركه خوشحال مى شود از اين كه خداوند او را به ازدواج حور العين در آورد و تاج نور بر سرش نهد بايد دل برادر مومنش را شاد سازد.

ما عذب الله امه الا عنداستهانتهم بحقوق فقرإ اخوانهم

خداوند امتى را عذاب نخواهد كرد, مگر در وقتى كه نسبت به حقوق برادران نيازمند خود سستى نمايند.

و من غش اخاه وحقره وناواه جعل الله النار مإواه, و من حسد مومنا انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح فى المإ

هركس به برادر مومنش نيرنگ زند و او را كوچك و خوار شمارد و با او درگير شود, خداوند جايگاهش را آتش قرار دهد و هر كه به مومنى حسادت ورزد ايمان در دلش آب شود, همانند آب شدن نمك در آب.

يابن جندب! اقل النوم بالليل و الكلام بالنهار فما فى الجسد شيىء اقل شكرا من العين واللسان, فان ام سليمان فالت لسليمان (عليه السلام) يابنى اياك و النوم فانه يفقرك يوم يحتاج الناس الى اعمالهم

اى پسرجندب! درشب كم بخواب و در روز كم بگو, زيرا درجسم آدمى عضوى كم سپاس تر از چشم و زبان نيست. همانا مادر سليمان به سليمان گفت: پسرم! از خواب بپرهيز, زيرا تو را در روزى كه مردم به اعمال و كردار خود نيازمندند, سخت محتاج مى كند.

توضیح : باتوجه به نياز طبيعى و لازم انسان به خواب , مذمت آن در اين سخنان مربوط به پرخوابى و خواب هايى است كه انسان را از انجام وظايف دينى و دنيايى باز مى دارد.

يابن جندب! صل من قطعك,واعط من حرمك, واحسن الى من اسإ اليك, وسلم على من سبك, و انصف من خاصمك,واعف عمن ظلمك, كما انك تحب ان يعفى عنك , فاعتبر بعفوالله عنك , الاترى ان شمسه اشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ينزل على الصالحين و الخاطئين.

اى پسر جندب ! با كسى كه از تو بريده, وصل كن; به كسى كه چيزى به تو نداده, چيز بده; با كسى كه به تو بدى كرده, خوبى كن; به كسى كه به تودشنام داده, سلام كن; باكسى كه با تو دشمنى كرده,انصاف داشته باش و از كسى كه به تو ظلم كرده, در گذر, همچنان كه دوست دارى از تو در گذرند. پس از گذشت خداوند از خودت عبرت بگير. آيا نمى بينى خورشيد خداوند برخوبان و بدان مى تابد و بارانش بر صالحان و مجرمان نازل مى شود؟

بيانیه كانون صنفي معلمان به مناسبت روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر/2010)

به نام خداوند جان و خرد

بیانیه كانون صنفي معلمان به مناسبت روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر/2010)

بهسازي با معلمان آغاز مي گردد*

درآستانه روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر ) و در هفته دوم از آغاز سال تحصيلي،كانون صنفي معلمان به عنوان يك نهاد صنفي،وظيفه ي خود مي داند ديدگاه ها و انتقادات خود نسبت به روند كلي آموزش و پرورش را با همكاران،مسئولان آموزش و پرورش و كشور در ميان گذارد. از نگاه ما آموزش و پرورش و مسائل آن فراتر از محدوده ي يك وزارت خانه است وحل مشكلات روز افزون آن نياز به عزمي ملي دارد . تنها در چنين شرايطي است كه معلمان،جايگاه و منزلتي مي يابند درخور مسئوليت سترگي كه بردوش گرفته اند. با آغاز هرسال تحصيلي،ميليون ها كودك و نوجوان به مرحله ي نويني از زندگي خود پا مي گذارند. به ويژه نوباوگاني كه براي نخستين بار آكنده از هيجان ، هراس و اميد از محيط كوچك و مآنوس خانواده به فضاي بزرگتر و ناشناخته مدرسه گام مي گذارند. از شادباش هاي رسمي و رسانه اي كه بگذريم به عنوان دست اندركاران تعليم و تربيت كشور،فعالان صنفي و البته والديني كه در تلاشند تا اندكي ژرف تر به شرايط آموزش و پرورش كشور بينديشند،نمي توانيم نگراني خود را از سرنوشت اين كودكان ابراز ننماييم.

به عنوان معلم متاسفيم از اينكه در سامانه اي آموزشي فعاليت مي كنيم كه رشد و شكوفايي همه جانبه ي انسان را به فراموشي سپرده است و فرصت هاي آموزشي نه براساس برابري انسان ها كه بر مبناي موقعيت و طبقه اقتصادي و اجتماعي در اختيارشان قرار مي گيرد. آموزش و پرورشي كه نقش محوري معلم را ناديده مي گيرد و با نگاهي بخشنامه اي و يك سويه معلمان را در پايين ترين سطح هرمي قرار مي دهد كه در راس و سطوح مياني آن مديران عموما سياسي،پياپي در حال رفت و آمدند.

نيز متاسفيم كه در يك نظام آموزشي متمركز و متكي به كتاب درسي واحد،كتاب هايي را تدريس مي كنيم كه سال به سال القائات ايدئولوژيك و سياسي – جناحي خاص،در آن ها رخنه بيشتري مي يابد و ذهن كودكان ما را با تفكر علمي و انتقادي بيگانه مي سازد. با حجم بالاي مطالب و تكيه صرف بر حافظه،توان تجزيه و تحليل،ارزشيابي و نوآوري را از آن ها مي گيرد. كتاب هايي كه نه تنها يكي از زيبايي هاي جامعه ايراني يعني تنوع فرهنگي،قومي،زباني و ... در آن ها ديده نمي شود بلكه به نقش موثر زنان در جامعه كنوني ايران بي اعتنا مي ماند و يا كم ترين اهميت را به آن مي دهد.

به عنوان فعالان صنفي و مدني براين باوريم آموزش و پرورش ما به دليل ضعف و بي ثباتي مديريت،كسري بودجه مزمن و بي توجهي به برنامه اي بلند مدت،رسالت خود در تربيت اجتماعي دانش آموزان را به فراموشي سپرده است،ارتباط سازنده اجتماعي،اقتصادي و فرهنگي خود با جامعه را از دست داده و از همگامي با تحولات جهاني آموزش و پرورش بازمانده است. نظام آموزشي ما نقش موثر و از پيش انديشيده اي در آموزش مهارت هاي زندگي،چگونگي مقابله با آسيب هاي اجتماعي،آموزش حقوق شهروندي و سياسي به جوانان كشور ندارد. فارغ التحصيل آن،نه تنها مهارت هاي اجتماعي لازم را ندارد بلكه آمادگي براي ورود به بازار كار را نيز كسب نمي نمايد. با كاركردهاي نوين آموزش و پرورش جهاني مانند آموزش محيط زيست،حقوق شهروندي و مردم سالاري و استفاده از فن آوري هاي نوين اطلاعات و ارتباطات در آموزش نيز بيگانه است. بي سبب نيست كه علي رغم همه ي آسان گيري هايي كه براي عبور دانش آموزان از مقاطع تحصيلي مختلف در نظر گرفته مي شود،ميزان افت تحصيلي همواره رو به افزايش بوده و مدرسه به محيط كسالت باري براي دانش آموزان تبديل شده است كه بيشتر آن ها در پي گريز از فضاي بسته آن مي باشند. ناچاريم جملاتي را كه دست كم در يك دهه ي گذشته بارها تكرار كرده ايم بار ديگر بيان نماييم: نگاه مديران ارشد كشور به آموزش و پرورش به عنوان يك دستگاه مصرفي،قرار دادن آن در رده هاي آخر از نظرتخصيص بودجه و بي توجهي در به كارگيري نيروهاي متخصص در سطوح مختلف آن،پيامدهاي منفي گسترده اي را در سطح جامعه ايجاد نموده و خواهد نمود. پيامد هايي مانند افت تحصيلي و ترك تحصيل گسترده،ضعف مهارت هاي اجتماعي كه نتيجه آن آسيب هاي اجتماعي از قبيل گسترش خشونت،اعتياد، طلاق در خانواده هاي جوان،بزهكاري به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان،رشد پديده اي به نام كودكان كار،احساس ناكامي و افسردگي تنها بخشي از آن هاست. ناگفته پيداست هزينه هاي مادي و معنوي رويارويي با چنين آسيب هايي ده ها و شايد صدها برابر بودجه اي است كه بايد به آموزش و پرورش اختصا ص داده شود. نگرانيم عليرغم پيشرفت فن آوري هاي نوين ارتباطي و ورود مستقيم و غير مستقيم آن ها به عرصه آموزش كه تاثير گذاري و انتقال ارزش ها به مردم سراسر جهان به ويژه كودكان و نوجوانان را درپي دارد،دستگاه تعليم و تربيت كشور ما همچنان ساختار سنتي خود را حفظ نموده است. از تعاملي پويا و سازنده با جامعه ي ايراني و جهاني بازمانده، روز به روز در تربيت نسل هايي كه بناست حافظ فرهنگ و هويت ملي اين كشور باشند،نقش حاشيه اي تري ايفا مي نمايد. نتيجه ديگر اين شرايط مي تواند كاهش شديد شوق يادگيري وعلم آموزي و تمايل به گريز هرچه بيشتر از محيط هاي آموزشي و تلاش براي كسب مدرك به هر وسيله ي ممكن باشد. ما ايمان داريم راه برون رفت كشور از بسياري مشكلات فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي كه هم اكنون درگير آن است پرداختن به آموزش و پرورش در يك چارچوب ملي و ايجاد تحولات ساختاري و محتوايي بنيادي در آن است. بديهي است انجام كارهاي عامه پسند مانند تغيير نام مقاطع تحصيلي،افطاري دادن وتكريم هاي كلامي تكراري از معلمان،مشكلات آموزش و پرورشي را كه دانش آموزان،معلمان و به عبارتي بخش هاي گسترده اي از جامعه از آن ناراضي اند را حل نخواهد نمود. به طريق اولي سركوب نهادهاي صنفي منتقد و بازداشت معلمان معترض چاره ي دردهاي آموزش و پرورش نيست،سهل است حضور معلمان دلسوزي همچون رسول بداقي ، هاشم خواستارو... در زندان در روزي كه به نام معلمان جهان نام گذاري شده است برجان و روان فرهنگيان اندوهي گران،همراه با حسي از نارضايتي و ناامنی شغلی برجای می گذارد.

سخني با وزير محترم آموزش و پرورش:

"من امروز آمده ام تادر اين وزارت خانه دست معلم را بگيرم و او را به قله برسانم"

در مدت ده ماهه ي وزارت شما،بارها شاهد و شنونده جملاتي از اين دست بوده ايم؛اما در راستاي عملي نمودن آن ها كار موثر و برجسته اي نديده ايم . در ميان اقدامات شما دراين مدت شايد بتوان تنها از بيمه طلايي نامي به ميان آورد كه تا حدودي رضايت خاطر نسبي فرهنگيان را درپي داشته است. اما رسيدن به اهداف بلندي كه بسيار عنوان نموده و مي نماييد راهكارهايي بنيادين و ساختاري مي خواهد كه در آموزش و پرورش نهادينه گردد و با تغيير وزير يا دولت به دست فراموشي سپرده نشود. در زير چند نمونه از پيشنهاداتي كه در قوانين و آيين نامه هاي فعلي موجود است اما توجهي به آن ها نمي شود را مطرح مي نماييم:

1. طرح مديريت انتخابي مدرسه و مناطق آموزش و پرورش: همان طور كه مي دانيد براساس اين طرح مدير مدرسه با راي معلمان انتخاب مي شود. بنا بر اين بود كه طرح،گسترش يافته تا انتخابي شدن مسئولان مناطق نيز پيش برود. با روي كار آمدن دولت نهم اين برنامه كنار گذاشته شد و وزيران مختلف اين دولت هيچ گونه تمايلي به اجراي آن نداشتند چه رسد به گسترش آن. اگرچه اين طرح به تنهايي تغييري اساسي در آموزش و پرورش ايجاد نمي نمايد ليكن تا حدودي بر جايگاه آموزگاران و ارزش و انگيزه آن ها مي افزايد . اكنون كه وزير محترم دغدغه ي جايگاه معلمان را دارد مي تواند اين طرح را احيا نموده و به طور جدي به اجراي آن اهتمام نمايد.

2. تقويت جامعه مدني و تشكل ها : سند ملي آموزش و پرورش كه شما نيز بارها از آن سخن گفته ايد، نقش برجسته و قابل تاملي براي جامعه مدني فرهنگيان در نظر گرفته است . از سياست گذاري و برنامه ريزي در آموزش و پرورش گرفته تا نظارت بر امور و ارزشيابي عملكرد مسئولان: "مشاركت معلمان در توليد طرح ها و برنامه هاي تربيتي و اصلاحي،توليد محتوا،تصميم گيري ها در سطح مدرسه،مناطق و كشور از طريق تشكل ها و انجمن هاي علمي و حرفه اي" در اين كه وجود جامعه ي مدني نيرومند،مبناي افزايش جايگاه فرهنگيان است،شكي وجود ندارد. بنابراين،چنان چه به راستي دغدغه ي بالا بردن جايگاه معلمان وجود دارد يكي از بهترين كارها،تقويت اين گونه نهادها و انجمن ها مي باشد.

3. تقويت شوراي معلمان: در حال حاضر شوراي معلمان مدارس به شكل كاملا نمايشي و بي اثر در هر سال تحصيلي حدود سه يا چهار جلسه برگزار مي كند كه به دليل بي انگيزگي شركت كنندگان،فاقد هرگونه كارآيي است. به نظر مي رسد مشكل اساسي اين شورا،نداشتن جايگاه در ساختار مديريتي مدرسه باشد. به عبارت ديگر براي نظرات و تصميمات احتمالي معلمان در اين شورا،هيچ گونه ضمانت اجرايي وجود ندارد. پيشنهاد مي شود در چارچوب قوانين موجود،مصوبات اين شورا جنبه اجرايي يافته و افزون براين،با گسترش و تقويت شوراهاي معلمان در سطح مناطق،استان ها و كشور،اين نهاد مهم آموزش و پرورش از محاق بيرون آيد و جايگاه واقعي خود را بيابد. نبايد فراموش كرد كه شوراي معلمان مي تواند و بايد در برنامه ريزي هاي آموزشي و تربيتي مدرسه،تصميم گيرنده اي مهم باشد.

4. مقابله با تضعيف نقش پرورشي معلمان : بي ترديد هر معلمي داراي دو نقش آموزشي و پرورشي است و مستقيم و غير مستقيم بر شكل گيري انديشه و شخصيت دانش آموز تاثير مي گذارد. مدت هاست با پا فشاري بر پديده اي به نام مربي تربيتي و به تازگي،حضور روحانيون در مدرسه،به نظر مي رسد معلمان را فقط براي ارائه ي آموزش هاي تخصصي مي خواهند. وزير محترم مي تواند با موضع گيري در مقابل اين روند و با دستورهاي روشن،اين تصور درست و ارزشمند خود را جامه ي عمل بپوشاند كه : "تحول واقعي در آموزش و پرورش با محوريت معلم شكل مي گيرد،همه چيز فرع است."

كانون صنفي معلمان

۸۹/۷/۱۱

*شعارEI(سازمان آموزش جهانی)برای روز جهانی معلم سال 2010

برگرفته از وبلاگ : برشی از دغدغه های یک آموزگار